مطلب سومی كه مرحوم آخوند در اینجا ذكر می كند باز جنبه ی اِحكام و توجیه دارد.
ظاهر عبارت شیخ كه حركت قطعی در خارج وجود ندارد و فقط در ذهن وجود دارد
چیزی نیست كه برای مثل شیخ بشود توجیه كرد كه شیخ واقعاً منكر وجود حركت
قطعیه است. شاید شیخ كه حركت قطعی را در خارج انكار می كند مرادش نوعی
وجود خاص است نه نوع وجودی كه ما برای حركت قطعیه قائل هستیم.
اوایلی كه بحث حركت توسطی و قطعی را طرح كردیم، عرض كردیم كه اگر یك
امر زمانی بخواهد وجود پیدا كند برای آن چند جور وجود می شود فرض كرد. یكی
اینكه در «آن» حادث شود و در زمان استمرار داشته باشد، آن طور كه این آقایان در
باب حركت توسطی قائلند.
نحوه ی دوم وجود امر زمانی این است كه شی ء تدریجاً در زمان حادث شود و در
زمان هم باقی بماند یعنی تدریجی الحدوث باشد ولی مستمرالبقاء. گفتیم این نحوه
از وجود در مقام مثال مانند خطی است كه انسان با رأس مداد ایجاد می كند كه
حدوث خط، تدریجی است ولی آنچه كه حادث می شود در زمان باقی می ماند. این
طور نیست كه از یك طرف حادث و از طرف دیگر معدوم شود. همچنین وقتی كه ما
یك شی ء را كه حركت می كند تماشا می كنیم، در ذهن ما حركت تدریجاً رسم
می شود ولی آنچه كه رسم می شود، در ذهن ما به صورت یك امر ممتد باقی می ماند.
نحوه ی سوم وجود امر زمانی این است كه شی ء تدریجاً حادث شود و تدریجاً هم
فانی شود، یعنی حدوث و فنا و وجود و عدمش به نحوی توأم با یكدیگر باشد، كه
گفتیم حركت قطعیه چنین چیزی است، یعنی تدریجاً حادث می شود و تدریجاً هم
فانی می شود. هر جزئی از حركت، در جزئی از زمان وجود دارد و در جزء بعد وجود
ندارد. همین طور كه زمان دائماً وجود پیدا می كند و معدوم می شود و یك لحظه بقا
ندارد و حدوثش عین فنای آن است و تدریجاً حادث می شود، این امر زمانی هم كه
نامش حركت است تدریجاً حادث می شود و با فنای زمان هم فانی می شود.
گفتیم حركت قطعیه حدوث تدریجی و فنای تدریجی دارد و نگفتیم حدوث
تدریجی دارد ولی مستمرالبقاء است. شاید شیخ كه گفته است حركت قطعیه در
خارج وجود ندارد، مقصودش این نحوه ی از وجود بوده است؛ یعنی خواسته حركت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 78
قطعیه ای را كه تدریجاً حادث بشود و بعد مستمرالبقاء باشد نفی كند. دلیل بر این
مطلب این است كه شیخ در لابلای عبارات خود، كلمه ای را وارد كرده كه این كلمه
قرینه است بر اینكه شیخ در مقام نفی این نحو از وجود حركت قطعی بوده است و آن
قرینه، كلمه ی «حصولٌ قائم» است. عبارت شیخ این است: «و إما فی الخارج فلا یكون لها
فی الوجود حصول قائم كما فی الذهن» . چرا این كلمه ی «قائم» را شیخ آورده است و
مقصودش چیست؟ مرحوم آخوند می گوید مقصود شیخ را باید اینچنین توجیه كنیم
كه «حصول قائم» یعنی وجود قار. پس حركت قطعیه در ذهن قارّ است ولی در خارج
وجود قار ندارد. اگر مطلب را به این صورت بگوییم اختلاف ما با شیخ حل می شود،
زیرا آن نحو وجودی كه ما برای حركت قطعیه قائل هستیم شیخ آن را انكار نكرده
است. درست است كه شیخ درباره ی آن نحو وجودی كه ما قبول داریم بحثی نكرده
است ولی به هر حال آنچه را كه انكار كرده آن مطلبی نیست كه ما آن را قبول داریم.
پس این وجه سوم باز وجه اِحكامی یعنی توجیهی شد.