شیخ، اول شبهه ی آنها را رفع كرده است و بعد برهان ساده ای در باب اثبات وجود
واقعی زمان آورده است. بحث زمان هم در آینده می آید و ما در اینجا به طور مفصل
نمی توانیم بحث كنیم و فقط به مناسبت سخن شیخ این برهان را مطرح می كنیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 81
می گوید اگر زمان وجود نداشته باشد باید نقیضش وجود داشته باشد و صدق كند
و چون نقیضش محال است صدق كند پس زمان وجود دارد. معنای این سخن
چیست؟ .
شیخ می گوید زمان عبارت است از مقدار امكان حركت به یك حد خاصی از
سرعت و بُطؤ. حال روی این كلمه خیلی پافشاری نمی كنیم چون بحث زمان بعد
می آید. ما از كجا می گوییم زمان وجود دارد؟ ما از راه حركت، وجود زمان را كشف
می كنیم. چطور؟ یك مسافت معین مثل از اینجا (قم) تا اصفهان را در نظر می گیریم.
دو اتومبیل، یكی با سرعت 60 كیلومتر در ساعت و دیگری با سرعت 120 كیلومتر
در ساعت از اینجا به اصفهان می روند. نتیجه چه خواهد بود؟ اتومبیلی كه با سرعت
120 كیلومتر در ساعت حركت می كند این مسافت را در سه ساعت طی می كند و
اتومبیلی كه با سرعت 60 كیلومتر در ساعت حركت می كند در شش ساعت. هر دو
متحرك یك مسافت را طی كرده اند و مبدأ هر دو قم و مقصد هر دو اصفهان است. در
عین اینكه این دو حركت از جهت امتدادِ مسافت برابر هستند از جنبه ی دیگر، یك
حركت كوتاهتر از دیگری است. پس می فهمیم حركت دو امتداد دارد: یك امتداد به
امتداد مسافت و یك امتداد دیگر.
حال برای اینكه مطلب روشن تر شود همین دو اتومبیل را در نظر بگیرید كه در
همین جاده سه ساعت حركت كرده اند و ما در یك لحظه آنها را متوقف می كنیم.
یكی از دو اتومبیل به اصفهان رسیده و دیگری در نیمه ی راه است. این دو حركت از
نظر یك امتداد مساوی هستند ولی از حیث امتداد دیگری تفاوت دارند چرا كه
مسافت یكی نصف دیگری است. پس می فهمیم این دیگر به ذهن ما مربوط نیست،
این طور نیست كه در واقع و نفس الامر حركت شصت كیلومتری و حركت صد و
بیست كیلومتری هیچ تفاوتی ندارند و تنها ذهن ما میان آنها تفاوت قائل شده است.
در واقع و نفس الامر، این دو حركت یك نوع اختلافی با یكدیگر دارند.
شیخ می گوید آیا می توانیم این را انكار كنیم كه هر حركتی امكان قطع یك مسافت
را با سرعت معین در مقدار معین دارد؟ این كبوتر كه از روی این دیوار به روی آن
دیوار می رود، اگر سرعتش یك متر بر ثانیه باشد، مقدار امكان حركت آن به یك
اندازه ی معین است و اگر در هر ثانیه دو متر را طی كند این مقدار كوتاهتر می شود. این
را كه ما نمی توانیم نفی كنیم. پس معلوم می شود كه زمان وجود دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 82
- پس شیخ می گوید آنها كه وجود زمان را نفی كردند نفهمیدند كه نحوه ی وجود زمان
چه نحو وجودی است. آنچه كه آنها نفی كردند واقعاً هم وجود ندارد ولی وجود
زمان آن نحوه ی از وجود نیست. بعد گفته است كه زمان مقدار حركت است و زمان
«اضعف وجوداً» از حركت است.
مرحوم آخوند می گوید این كلام در اینكه زمان در خارج وجود دارد و زمان مقدار
حركت است كمال صراحت را دارد. از طرف دیگر آن حركتی كه مقدار دارد حركت
قطعیه است، حركت توسطیه كه یك امر بسیط است و مقدار ندارد. پس این كلام
شیخ نوعی تصریح به این است كه حركت قطعیه در خارج وجود دارد. پس یا باید
بگوییم شیخ در دو جا در یك كتاب، متناقض حرف زده است؛ در یك فصل یك
جور گفته و در فصل دیگر جور دیگری گفته است. مرحوم آخوند می گوید: «و
الشیخ قدّس سرّه اجلّ شأناً و ارفع محلاً من أن یناقض نفسه فی كتاب واحد. » نمی توانیم
باور كنیم كه بوعلی در یك كتاب این طور متناقض حرف زده باشد. پس باید آن
سخنی را كه در باب حركت توسطی و حركت قطعی گفته است علی رغم ظاهری كه
دارد توجیه و تأویل كنیم به همان تأویلی كه گفتیم كه مقصودش از نفی وجود
حركت به معنی قطع این است كه وجود قائم ندارد، یعنی وجود قارّالذات ندارد، نه
اینكه حركت قطعی وجود غیر قارّ الذات هم ندارد.
مطلب پنجم این است كه ممكن است كسی بگوید آنچه وجود ندارد حركت
توسطی است، كه- لااقل در ابتدا- این مطلب پنجم جنبه ی ردی پیدا می كند. كلام شیخ
صراحت داشت كه حركت به معنی توسط وجود دارد و ما سخن او را كه حركت به
معنی قطع وجود ندارد توجیه و تأویل می كردیم. حال می خواهیم بگوییم اصلاً
قضیه برعكس است، حركت به معنی توسط است كه نمی تواند وجود داشته باشد.
اینجا مرحوم آخوند یك ایراد بسیار اساسی در مورد وجود حركت توسطی در
خارج می گیردگو اینكه بعد خودش می خواهد این را جواب بدهد ولی به نظر ما
ایراد وارد است و توجیه ایشان توجیه صحیحی نیست.