پس هر حركتی نیازمند به محرك است به دلیل آنچه كه در فصل دوازده خواندیم و
هر حركتی نیازمند به محركی است كه آن محرك باید همراه متحرك باشد و از آن
جداشدنی نیست كه الآن اشاره كردیم و تفصیلش بعدها خواهد آمد. در جلسه ی
گذشته هم گفتیم كه هر محرك طبیعی خودش متحرك است. پس از طرفی هر
متحركی به محركی غیر خود نیازمند است و از طرف دیگر هر عامل حقیقی حركت
همراه حركت است. سوم اینكه هر محركی كه طبیعی و از سنخ طبیعت باشد خودش
متحرك است، پس نیازمند به محركی غیر از خودش است. بنابراین متحركی داریم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 176
كه این متحرك محركی دارد كه قهراً باید همراه خودش باشد كه آن محرك هم
مانند خودش متحرك است. آن محرك هم یا مانند خودش طبیعی است و در طبیعت
است یا در طبیعت نیست. اگر در طبیعت باشد باز آن هم مانند این متحرك، متحرك
است و چون در طبیعت است محرك می خواهد. آن محرك هم یا در طبیعت است یا
در طبیعت نیست. اگر در طبیعت باشد خود این محرك هم متحرك است، پس
محركی دارد. سخن این است كه در نهایت، امر باید منتهی به محركی شود كه
غیرمتحرك باشد. اسم آن را «محرك عقلی» یا «محرك اول» می گذاریم.
فرض مقابل این است كه این متحرك، یك محركِ متحرك داشته باشد، آن هم
یك محرك متحرك داشته باشد الی غیرالنهایه؛ یعنی سلسله ی محركهایی كه متحرك
هم هستند غیرمتناهی باشد. این همان تسلسل علل است ولی در باب حركت. این
فرض به سبب امتناع تسلسل محال است.