فلاسفه معتقدند كه منشأ حركات عمومی ای كه در عالم طبیعت پیدا می شود (عمومی
می گویم برای دلیل خاصی كه اندكی بعد توضیح می دهم) همان قوه هایی است كه در
اشیاء هست یعنی همان صورتهای نوعیه و یا طبیعتها.
پس منشأ مستقیم این حركات یك امر مجرد از ماده نیست. اگر مثلاً طبیعت آب
این است كه به طرف معینی حركت كند این طور نیست كه آب در طبیعت خود لَخت
است و یك قوه ی مجرد از طبیعت این آب را حركت می دهد و به جایی می برد، بلكه
قوه ای در خود آب هست كه این حركت را به وجود می آورد. از این جهت است
كه در باب مسئله ی ملائكه- كه در احادیث آمده است كه آنها مراتب و درجات
دارند و ملائكه ای هستند كه همراه اشیاء هستند و هیچ دانه ی بارانی نیست مگر اینكه
ملكی همراه او هست- اینها می گویند مقصود همین قوایی است كه سوار بر ماده
هستند. اما نه اینكه همه ی ملائكه از نوع قوا هستند؛ ملائكه ای هستند كه خودشان از
مفارقات و از مجردات هستند و برتر و بالاتر و اجل و اكرمند از اینكه در این حدود
باشند. ولی در مورد اینها معتقدند كه گاهی. . .
[1]اگر یك حركت عادی در طبیعت
صورت می گیرد و مثلاً آتش رو به بالا و سنگ رو به پایین می رود و مغناطیس
جذب می كند و نور فلان خاصیت را دارد، چنین نیست كه موجود مجردی در حد
جبرئیل امین این كار را مستقیماً به دست خودش انجام دهد.
پیش از آنكه ببینیم فلاسفه چه برهانی بر مدعای خود دارند این را عرض كنیم كه
بحث ما درباره ی حركات عمومی است نه حركات قسری یا جبری؛ آنها احكام
جداگانه ای دارند. بحث در مورد حركاتی است كه طبیعت به طبع خودش انجام
می دهد كه قوانین علمی هم طبق آن بیان می شود كه مثلاً آهن چنین است و هوا
چنان.
[1] . [افتادگی از اصل نوار است. ]