حال این را با نظریه ی چهارم مقایسه كنید. نظریه ی چهارم می گفت این جسم است كه
«أین» ها را قبول می كند و در واقع أین «قبول شده» است نه «قبول كننده» . «قبول
كننده» جسم است كه أینی را بعد از أینی می پذیرد، در حالی كه نظریه ی اول می گوید
این خود أین است كه متجدد است. «خود أین است كه متجدد است» یعنی خود أین
است كه چیزی را آناً فآناً قبول می كند.
اینجاست كه فلاسفه به این قول اشكال می كنند. می گویند مثلاً در حركت كیفی،
جسم آناً فآناً سیاه می شود. ما می گوییم این جسم است كه این اشتداد را می پذیرد
(الجسم یشتد فی سوادیّته) ، ولی شما می گویید سواد اشتداد پیدا می كند (السواد
یشتد) ؛ یعنی آنچه اشتداد را می پذیرد خود ذات سواد است. شیخ در پاسخ گفته
است (بیانی كه در
اسفار آمده از شیخ است) كه چیزی كه موضوع است و متجدد
است نمی تواند خود عرض (سواد) باشد زیرا ما از شما سؤال می كنیم كه آیا ذات
سواد در حال اشتداد باقی است یا باقی نیست؟ اگر ذات سواد باقی است، آیا صفت
جدیدی برای آن حادث شده است یا حادث نشده است؟ (به ترتیب مرحوم آخوند
ذكر نمی كنیم) . اگر بگویید وقتی ذات سواد اشتداد پیدا می كند ذات سواد باقی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 294
نیست، پس سواد اشتداد پیدا نكرده است. موضوع آن است كه باقی است. شما
می گویید معنای تسوّد این است كه ذات سواد آناً فآناً اشتداد می پذیرد. ذات سواد
باید باقی باشد تا اشتداد بپذیرد. اگر قرار باشد كه با شروع حركت اشتدادی دیگر
ذات سواد باقی نباشد، پس چه چیزی اشتداد پیدا می كند؟ پس نمی توانید بگویید كه
ذات سواد باقی نیست.
اما اگر بگویید ذات سواد باقی است می پرسیم آیا صفتی برای این ذات پیدا
می شود یا پیدا نمی شود؟ آیا چیزی برای این ذات باقی حادث می شود یا چیزی
برای آن حادث نمی شود؟ اگر بگویید هیچ چیز برای این ذات پیدا نمی شود و همان
ذات است، معنایش این است كه ذات اشتداد پیدا می كند بدون آنكه هیچ چیزی به
آن ملحق شود. پس در واقع، ذات سواد اشتداد پیدا نكرده است. اگر زیاده ای
عارض نشده، چه فرق است كه سواد اشتداد پیدا كند یا نكند؟ پس سواد كه اشتداد
پیدا می كند زیاده ای پیدا شده و برای ذات سواد صفتی پیدا شده است. شیخ می گوید
در این حالت، ذات سواد اشتداد پیدا نكرده است بلكه فقط صفتی برای آن حادث
شده است. آیا وقتی برای امری صفتی حادث می شود به این معناست كه ذات آن
اشتداد پیدا می كند؟ آیا وقتی زید قائم نیست و بعد قائم می شود اشتداد پیدا می كند؟
نه، فقط ذات زید دارای صفتی شده است. بنابراین امكان ندارد كه ذات سواد را
موضوع این حركت بدانیم.
می توانیم همین استدلال را به نحو دیگری هم بیان كنیم، یعنی به این شكل
بگوییم كه موضوع حركت باید در جمیع احوال و مراتب حركت باقی باشد. اگر
موضوع باقی نباشد دیگر این حركت همان حركت نیست. تشخص حركت به
تشخص موضوع آن است. پس اگر مقوله موضوع باشد، باید باقی بماند. در این
صورت اگر چیزی به آن اضافه نشده پس تغییری پیدا نكرده است و مخصوصاً در
حركات اشتدادی اشتداد پیدا نكرده است، و اگر چیزی به آن اضافه شده است
اضافه شدن اشتداد نیست
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 295
البته در اینجا ایراد بر اساس حركت اشتدادی مطرح شد كه یكی از انواع حركت
است ولی معلوم است كه همه ی انواع حركت از این جهتی كه مورد بحث است یك
حكم دارد.
[1] . سؤال: چرا عرض، متحرك در این صفات نمی تواند باشد؟ .
استاد: اگر عرض بخواهد متحرك در این صفات باشد، اشتداد نیست. آیا اگر شیئی در صفاتی حركت
كند اسمش اشتداد است؟ آیا اگر جسمی داشته باشیم كه دائماً صفات بر آن متبدل می شود این اشتداد
است؟