كسی می تواند بگوید كه شقوق در اینجا استیفا نشده است. ما شقوق را این طور ذكر
كردیم كه اگر موضوع حركت اشتدادی خود آن عرض باشد، عرض یا باقی هست یا
باقی نیست. انتخاب می كنیم باقی هست. می گویید آیا اگر ذات عرض باقی هست،
چیزی به این ذات ملحق می شود یا چیزی به آن ملحق نمی شود؟ قبول می كنیم كه
چیزی ملحق می شود. شقی را كه چیزی به عرض ملحق نشده باشد باطل كردید و ما
هم آن را باطل می كنیم. بعد گفتید وقتی آن زیاده ملحق می شود این دیگر اسمش
اشتداد نیست. ما در همین جا می گوییم شما استیفای اقسام نكردید. قاعده اش این
بود كه این طور می گفتید كه آیا در حركت اشتدادی امری حادث شد یا امری حادث
نشد؟ شما گفتید آیا صفتی برای ذات حادث شد یا صفتی حادث نشد؟ چرا كلمه ی
«صفت» را آوردید؟ این استیفای اقسام نیست. اگر می گفتید آیا امری برای این ذات
حادث شد می گفتیم امری حادث شد و اضافه می كردیم كه آن امر عین ذات سواد
است نه غیر ذات سواد. اگر غیر ذات سواد بود، همان صفتی بود كه شما گفتید و به
درستی نفی كردید چرا كه آن امری كه اضافه شده است پیدایش یك صفت مباین
است و موجب اشتداد سواد نیست. ولی اگر بگوییم آن امر حادث عین ذات سواد
است دیگر اشكال وارد نیست. این شق را قدما مثل شیخ و دیگران ذكر نكرده اند و
از آنها گله ای نیست چرا كه طرز تفكرشان اصالت ماهیتی بوده است. اگرچه شیخ به
آن معنا اصالت ماهیتی نبوده است ولی به هرحال امثال شیخ تنبّهی به اصالت وجود
و مسائلی كه از آن استنتاج می شود نداشته اند.
این ایراد را به شكل دیگری هم می توان بیان كرد. معنای اینكه «ذات یك مقوله
موضوع است» چیست؟ آیا مقصود این است كه ماهیت آن مقوله موضوع است یا
مراد این است كه وجود آن مقوله موضوع است؟ اگر مراد ماهیت آن مقوله باشد تمام
اقسام در استدلال مورد بحث استیفا شده است اما اگر وجود آن مقوله مقصود باشد
در پاسخ این سؤال شما كه آیا این وجود سواد باقی است یا باقی نیست، می گوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 296
باقی است. سؤال می شود كه آیا امری برای سواد حادث شد یا حادث نشد؟
می گوییم امری حادث شد. باز سؤال می شود كه آیا آن امری كه حادث شد صفتی
برای این وجود است یا عین ذات این وجود است؟ می گوییم عین ذات این وجود
است. در وجود، تشكیك محال نیست؛ آن چیزی كه ذاتش اشتداد پیدا نمی كند و
تشكیك در آن محال است ماهیت است
[1].
حق بود مرحوم آخوند مطلب را به این صورت تقریر می كرد كه مقصود از ذات
چیست؟ ماهیت است یا وجود؟ یا همان اقسام سه گانه را چهار قسم می كرد و در
قسم چهارم می گفت امر حادث همان ذات سواد است ولی مقصود ما از ذات سواد
ماهیت سواد نیست بلكه وجود سواد است و در این صورت دیگر آن اشكال مرحوم
شیخ بر اینكه مقوله موضوع حركت است وارد نیست و این دلیل آن را رد نمی كند.
البته باید توجه داشت كه مسئله ای كه در اینجا مطرح است، با مسئله ی ربط متغیر
به ثابت پیوند و ارتباط نزدیكی دارد. اگر كسی [ایراد بر نظریه ی اول ] را رد كند، نظریه ی
مرحوم آخوند متزلزل می شود مگر اینكه از راهی دیگر نظریه ی اول را رد كنیم كه دلیل
دیگری این كار را خواهد كرد و این مطلب را توضیح خواهیم داد.
مرحوم آخوند در اینجا همان نقد شیخ بر قسم اول را بیان كرده و رد شده است و
حال آنكه آنجا كه نظریه ی سوم را می خواهد رد كند، مطلبی را می گوید كه می توانست
همان را در نقد نظریه ی اول هم بیاورد. البته مطلبی كه ما در ردّ بیان مرحوم آخوند- كه
در واقع حرف دیگران از جمله شیخ است- عرض كردیم عین بیان خود مرحوم
آخوند در رد استدلال شیخ در نفی حركت جوهری است كه در چند صفحه ی بعد
می آید و عجیب است كه مرحوم آخوند همان بیان را در رد نظریه ی اول نیاورده است.
شیخ آنجا كه می خواهد دلیل بیاورد كه چرا حركت در جوهر ممكن نیست
می گوید اگر حركت بخواهد در جوهر واقع شود، آنوقت متحرك چیست؟ ما غیر
جوهر چیز دیگری نداریم كه در جوهر حركت كند. اگر چیز دیگری داشتیم كه در.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 297
جوهر حركت كند، آن امر حافظ وحدت انواع «ما فیه الحركه» بود. شیخ اضافه
می كند كه اگر حركت بخواهد در جوهر واقع شود آیا خود جوهر متحرك، باقی است
یا باقی نیست؟ اگر باقی نیست پس جوهر حركت نكرده است و اگر باقی است آن
امر حادث چیست؟ صفتی از صفات جوهر است؟ اگر چنین است پس حركت، در
جوهر نیست در صفات جوهر است. اگر بگویید حركت در خود جوهر است پاسخ
شیخ این است كه معنا ندارد كه شی ء در خودش حركت كند چرا كه معنایش این
است كه ماهیت دیگری به جای این ماهیت بیاید. مرحوم آخوند جواب می دهد كه
این فكر شما اصالت ماهیتی است. بنا بر اصالت وجود این ایراد وارد نیست، به
تفصیلی كه بعد خواهد آمد
[2].
پس ما این ایراد را از خود مرحوم آخوند گرفتیم و به خودش وارد كردیم. ایشان
بعد از اینكه سه نظریه از چهار نظریه را باطل می كند، می گوید پس نظریه ی چهارم
درست است و دیگر برای نظریه ی چهارم دلیل خاصی نمی آورد. با ایرادی كه مطرح
كردیم نظریه ی اول هنوز ابطال نشده است ولی می توان آن را از راه دیگری ابطال كرد.
[1] . سؤال: قائلین به اصالت ماهیت در مورد حركت در مقوله چه می گویند؟ .
استاد: می گویند متحرك جسم است و از نظر آنها اشكالی پیش نمی آید. البته ما بعد می گوییم كه بنا بر
اصالت ماهیت هیچ حركتی قابل توجیه نیست ولی تا حدی كه قائلین به اصالت ماهیت در اینجا
گفته اند [طبق مبنای خودشان ] به آنها ایرادی وارد نیست.
[2] . [به مباحث مربوط به فصل 24 در همین كتاب مراجعه شود. ]