وجود تدریجی معنایش این است كه وقتی یك امرِ ممتد را در نظر بگیریم به دو قسم
قبل و بعد منقسم می شود. قبل در بعد وجود ندارد و بعد در قبل وجود ندارد. در
مرتبه ی قبل، بعد چون هنوز نیامده، معدوم است و در مرتبه ی بعد، قبل چون آمده و
گذشته، معدوم است. حال خودِ قبل را دو قسمت می كنیم؛ می بینیم قبل خودش
مركب است از یك قبل و یك بعد چون پس و پیش دارد. باز ذهن ما هر كدام از این
دو نیمه را به دو قسمت تقسیم می كند و هرچه ذهن پیش برود باز هر جزء به دو
جزء منقسم می شود به طوری كه هیچ جزئی در مرتبه ی جزء دیگر نیست؛ یعنی هر
جزئی در مرتبه ی جزء دیگر معدوم است. چون این تقسیم مثل تقسیم جسم است كه
هرچه تقسیم كنیم باز قابل انقسام است و به جایی منتهی نمی شود، می گوییم در امور
تدریجی الوجود، وجود و عدم متشابكند یعنی دست در گریبان یكدیگر هستند
[1].
شی ء در حالی كه موجود است معدوم است، چون وجود و عدمش از یكدیگر جدا
نیستند؛ یعنی هیچ وجودی را نمی توانیم بگوییم كه در مقابل عدمش قرار گرفته
است. این جزئی كه وجود دارد نسبت به جزء دیگر موجود است ولی اگر باز خود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 47
همان جزء را به دو قسمت تقسیم كنیم، تقسیم می شود به موجودی و
معدومی
[2]. . .
[3].
پس جواب آن اشكالی كه می گفت «آیا حركت به تمام وجودش موجود است یا به
بعضی از وجودش و آیا آن جزئی كه باقی مانده، عین همان است كه موجود است یا
غیر آن» ، این است كه آن كه معدوم است با آن كه موجود است متصل واحد هستند،
یك كشش هستند. به این اعتبار كه نگاه كنیم همه ی آن را در زمان می بینیم، همه یك
چیز هستند. اما اگر هر جزئی را جدا در نظر بگیریم و تجزیه كنیم این جزء در آنجا
وجود ندارد و آن جزء هم در اینجا وجود ندارد. امر زمانی یعنی یك وجود ممتد به
امتداد زمان. ابتدای وجودش بر ابتدای این زمان و انتهای وجودش بر انتهای آن
منطبق می شود.
[1] . [در این باره در جلسه ی ششم تحت عنوان «معنای تشابك وجود و عدم در حركت» (ص 102)
توضیحات بیشتری داده شده است. ]
[2] . سؤال: پس ما در عالم در هیچ جا وجود آنی نداریم چون این تقسیم را همه جا می توان انجام داد.
استاد: در اینجا كه وجود زمانی داریم وجود آنی نداریم. اگر وجود آنی داشته باشیم، در امور
غیر زمانی داریم كه بعد خواهد آمد كه چه اموری آنی هستند.
[3] . [افتادگی از اصل نوار است. ]