بیانی كه مرحوم آخوند در اینجا دارد دقیقتر و عمیقتر از این مطلب است و یك بیان
تحلیلی است. این هر دو درست است كه اگر هیولای اولی نبود شری در عالم نبود و
نیز اگر هیولای اولی نبود خیرات هم در این عالم پیدا نمی شد، ولی در مقام تحلیل
باید تعلیل كرد كه هر كدام از خیریت و شریت از كجا پیدا شده است.
اگر هیولای اولی خیر است از چه جهت خیر است؟ هیولای اولی از آن جهت خیر
است كه منشأ فعلیتهاست؛ پس خیریتش را به واسطه ی فعلیتها دارد. اما آیا هیولای
اولی چون منشأ بركات است «خیر بالذات» است؟ هیولای اولی این خیریت
خودش را از راه آن فعلیتها كسب كرده است، بنابراین «خیر بالعرض» است؛ خیر
بالذات آن فعلیتهاست.
ولی در مورد شر وقتی كه نگاه كنیم، می بینیم كه شریت در «عدم من شأن» است و
«عدم من شأن» یعنی خود هیولی. پس شریت هیولی، بالذات است چون
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 226
بازگشت
هیولی به عدم است. پس شریت هیولای اولی و شریت قوه، بالذات است ولی
خیریت قوه، بالعرض است.