در
کتابخانه
بازدید : 381572تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بوعلی در گذشته از ابوریحان شناخته تر بود، به طوری كه به صورت یك «غول فكری» و یك شخصیت افسانه ای در میان ما در آمده بود. ولی ابوریحان تدریجا شناخته می شود. در این كار، شرق شناسان پیشقدم بوده اند. برخی از شرق شناسان ابوریحان را بزرگ ترین شخصیت علمی جهان اسلام و لااقل بزرگ ترین شخصیت علمی عصر خودش می دانند و او را بر بوعلی مقدم می شمارند.

مقایسه میان این دو شخصیت بزرگ كار آسانی و بلكه كار صحیحی نیست زیرا این دو شخصیت در یك میدان مركب نرانده اند، رشته تخصصی هر یك با دیگری متفاوت است.

در مقایسه ابوریحان و بوعلی همان را باید گفت كه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در پاسخ كسانی كه نظر ایشان را درباره شعرای جاهلیت خواستند اظهار داشتند. ایشان در پاسخ آن افراد گفتند:

«این قوم در یك میدان اسب نرانده اند، هر كدام در نوعی از شعر تخصص دارند. » [1]
بعلاوه، مقایسه ی میان اینچنین دو شخصیت، موقوف به این است كه مقایسه كننده هم ابوریحان را به درستی بشناسد و هم بوعلی را. من گمان نمی كنم چنین شخصی وجود داشته باشد. در گذشته نیز شاید افراد معدودی نظیر خواجه نصیر الدین طوسی بوده اند كه واقعاً می توانسته اند هم ابوریحان را به درستی بشناسند و هم بو علی را، هم به افكار و اندیشه های ابوریحان احاطه یابند و هم به اندیشه های بوعلی؛ اما اینكه آنها عملاً روی هر دو نفر كار كرده اند یا نه، محل تردید است. كسانی كه امروز مقایسه می كنند، یا ابوریحان را نمی شناسند و یا بوعلی را و یا هیچكدام را.

غالباً می پندارند كه اگر ابوریحان ناشناخته است بوعلی كه این همه بر سر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 84
زبانها بوده و كنگره ها برایش تشكیل داده اند دیگر نقطه ی ناشناخته ندارد، در صورتی كه بوعلی نیز ناشناخته است. این بنده كه یك كار عمده اش تحقیق در منطق و فلسفه بوعلی است، مجهولاتی در منطق و فلسفه بوعلی دارد، اگر كسی را بیابد كه واقعاً منطق و فلسفه بوعلی را می شناسد حاضر است با نهایت فروتنی از محضرش بهره مند گردد.

تخصص بوعلی در منطق و حكمت الهی و حكمت طبیعی و طب است، در سایر علوم زمان خویش نیز از ادبیات و فقه و نجوم و موسیقی و غیره وارد بوده و احیاناً در بعضی، مانند لغت عرب، شاید متخصص بوده است. اما تخصص ابوریحان در ریاضیات و نجوم و تاریخ و جغرافیا و شناخت ادیان و عقاید ملل است؛ بعلاوه چند زبان می دانسته كه بوعلی نمی دانسته است، و به سایر علوم زمان خویش نیز وارد بوده است.

تفاوت دیگر اینكه ابوریحان از بوعلی موفق تر بوده است؛ اولاً عمرش به حدود هشتاد سال رسیده و ثانیاً از یك زندگی آرام و بی دغدغه و به اصطلاح «طلبگی» برخوردار بوده، شواغل و موانع نداشته است. می گویند در همه ایام سال فقط دو روز تعطیل داشته و باقی همه مشغول تحقیق بوده است. اما بوعلی برعكس او بوده است؛ اولاً در سن 54 سالگی و حداكثر در 64 سالگی درگذشته است، ثانیاً زندگی پرماجرا و مشغله ای داشته است. متأسفانه بسیاری از اوقاتش صرف سیاست و وزارت شد. خود از مشاغل زیاد و نداشتن وقت شكایت می كند. ابو عبید جوزجانی، شاگرد معروف بوعلی، كه شرح زندگی بوعلی را نقل كرده است، می گوید: «بوعلی در هنگام تألیف شفا، نظر به اینكه روزها هیچ وقت نداشت، فقط شبها ما به حضورش می رفتیم و او به این كار می پرداخت» [2]. ثالثاً بوعلی اهل عیش و بزم بوده و مقداری از وقتش صرف این كارها شده است و بالاخره جانش را روی این دو كار- عیاشی و وزارت- گذاشت.

با همه اینها وقتی كه به محصول كار بوعلی می نگریم و این همه آثار او را می بینیم سخت دچار حیرت می گردیم كه چگونه این مرد در این عمر نسبتا كوتاه با این زندگانی پر ماجرا و پر مشغله، توانسته است این همه آثار با این عمق و دقت خلق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 85
كند. اگر بوعلی وقت خویش را صرف وزارت و عیش نمی كرد و عمری در حدود ابوریحان پیدا می كرد شاید عجیب ترین مرد علمی تاریخ بود. افرادی نظیر صدرالمتألهین از اینكه بوعلی بسیاری از وقت گرانبهای خویش را به هدر داده است سخت متأسف اند.

می گویند: متد تحقیق ابوریحان بیشتر تجربی و استقرائی است و متد بوعلی قیاسی و ارسطویی. متد ابوریحان همان است كه در حدود هفتصد سال بعد از او جهان اروپا آن را انتخاب كرد و به كار برد.

به نظر می رسد در این بیان نیز قدری مسامحه به كار رفته است. تفاوت ابوریحان و بوعلی در انتخاب متد نیست بلكه در انتخاب علومی است كه هر كدام برای رشته تخصصی خویش انتخاب كرده اند. ابوریحان علومی را انتخاب كرده است كه متدی كه در آن علوم به كار می رود تجربی و استقرائی است ولی رشته های تخصصی بوعلی به گونه ای دیگر است. نه ابوریحان به كلی روش قیاسی را مطرود می دانسته است و نه بوعلی به متد تجربی بی اعتنا بوده است. بوعلی در كتب خویش تصریح می كند كه در برخی مسائل راه تحقیق منحصر به روش تجربی است. وی موفقیتهایی را كه از طریق استقراء و تجربه در علوم طبیعی و مخصوصاً در طب به دست آورده است مكرر بازگو می كند. ابوریحان هر وقت كه در رشته های تخصصی بوعلی وارد شده با همان متد كار كرده كه بوعلی كرده است؛ همچنانكه بوعلی نیز در رشته های تخصصی ابوریحان با متد ابوریحان عمل كرده است. اگر در یك رشته خاص مشاهده شده بود كه ابوریحان در آن رشته با متد تجربی و استقرائی و بو علی با متد قیاسی عمل كرده است آن وقت صحیح بود كه بگوییم این دو نفر دارای دو متد مختلف بوده اند.

ابوریحان و بوعلی دو افتخار بزرگ جهان اسلام اند. ایران اسلامی به داشتن چنین فرزندانی به خود می بالد. با همه تفاوتها و وجوه اختلافی كه میان آنها هست، وجوه اشتراك زیادی نیز میان آنها یافت می شود. از نظر اسلامی نقش اجتماعی واحدی ایفا كرده اند؛ هر دو نفر مشت محكم و خرد كننده ای بوده اند به دهان شعوبیگریها و نژاد پرستیها.

اینك وارد اصل مطلب می شویم، سؤالات را در دو بخش طرح می كنیم: بخش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 86
اول چهار پرسش فلسفی از پرسشهایی است كه اعتراض به ارسطوست، بخش دوم مربوط به مسائل عقل و معقول است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 87

[1] نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 456.
[2] تاریخ الحكماء قفطی، چاپ لیبزیگ، ص 420.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است