این سؤال و جواب چندان نیازی به بررسی ندارد، آنچه ضمن تقریر مقرون به
توضیح جواب بوعلی بیان شد خود به خود روشن كننده است.
چنین به نظر می رسد كه ابوریحان گمان كرده است كه عقیده فلاسفه این بوده
كه جهات منحصر به شش است و در مكعب، جهات ششگانه عبارت است از
محاذاتهای سطوح ششگانه. این است كه مكعبی را فرض می كند كه بر آن بیست و
شش مكعب دیگر احاطه كرده اند و هر كدام در جهتی از جهات قرار گرفته اند. شش
مكعب در جهت سطوح آن مكعب واقع است و دوازده مكعب محاذی با اضلاع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 109
دوازده گانه آن است و هشت مكعب محاذی با نقاط رأس زوایا. پس برای مكعب
بیست و شش جهت وجود دارد.
بوعلی پاسخ می دهد كه برای جسم، اعم از مكعب و غیر مكعب، بی نهایت جهت
می توان فرض كرد، ولی جهات اصلی یعنی جهاتی كه با یكدیگر تباین دارند و
اختلافشان از نوع اختلاف انواع از یك جنس است نه از قبیل اختلاف افراد یك نوع،
بیش از شش جهت نیست و آن شش جهت از نظر خود جسم هیچ تعینی ندارند كه مثلاً
محاذی با سطوح باشند یا اضلاع یا رؤوس زوایا یا هیچكدام، همچنانكه خطوط
سه گانه ی طول و عرض و عمق نیز هیچ تعینی ندارند كه چگونه در داخل جسم بر
یكدیگر عمود فرض شوند. جهات ششگانه مكعب به حسب قرارداد تعیین شده است. اما جهات فرعی از حد و حصر بیرون است.
حاجی سبزواری در منظومه به این مطلب اشاره می كند آنجا كه می گوید:
و كونها ستّا و لیست تنحصر
تقریبه الخاصی، و العامی اشتهر
یعنی این كه جهات را شش تا فرض می كنند با آنكه بی نهایت است، مربوط
است به نظر خاص فلاسفه در باب جسم كه بیش از سه خط متباین و عمود بر هم در
داخل جسم فرض نمی شود. تقریب عامه هم كه با محاذات اجزاء مختلف انسان (سر،
پا، پهلوی راست، پهلوی چپ، پشت، شكم) حساب می كنند مشهور است.
*