در
کتابخانه
بازدید : 381469تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از ابوریحان اثر فلسفی قابل توجهی كه بدان وسیله بتوان به مقام فلسفی اش پی برد باقی نمانده است. ابوریحان خود فهرست تألیفاتش را داده است، در آنها اثر فلسفی قابل توجهی دیده نمی شود و آنچه هم بوده نایاب است و از دست رفته است. بعلاوه ظاهراً ابوریحان برخلاف بوعلی حوزه ای نداشته و شاگردانی تربیت نكرده است تا از راه شاگردان بتوان اطلاعاتی در این زمینه كسب كرد. آنچه از ابوریحان در زمینه های فلسفی باقی مانده اشاراتی است كه در ضمن كتبش مانند الاثار الباقیه و تحقیق ماللهند به مسائل فلسفی و آراء فلاسفه كرده است و دیگر، سؤالاتی است كه از بوعلی درباره برخی مسائل كرده و پاسخ آنها را خواسته است.

نداشتن هیچ اثر فلسفی سبب شده كه برخی اساساً او را فیلسوف ندانند و دخالت او را در مسائل فلسفی بیجا و ناروا تلقی كنند. شهرزوری در كنز الحكمه و بیهقی در تتمه ی صوان الحكمه صریحاً می گویند: «او در مسائل فلسفی وارد نبوده و نمی بایست در این مسائل دخالت می كرد» .

ولی در عصر ما گروهی به نقطه مقابل فكر می كنند. اینها ابوریحان را فیلسوفی می دانند كه از معاصران خود پیشرفته تر بوده است، زیرا دیگران پابند فلسفه ی ارسطویی بوده اند اما فلسفه ی ارسطویی ابوریحان را قانع نمی كرده است و به همین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 81
دلیل در مقام ایراد و اعتراض بر ارسطو كه احدی جرأت و شهامت آن را نداشته است بر آمده است.

گرچه نظر امثال شهرزوری نوعی جفاكاری است ولی ادعای اینكه ابوریحان از فیلسوفان عصر خویش پیشرفته تر بوده و جلوتر گام برمی داشته است نوعی گزافه گویی و سطحی نگری است. صرف اینكه كسی در برابر ارسطو كه فلسفه اش حاكم بر آن عصر بوده چهره ی «معترض» به خود بگیرد، دلیل پیشرفته تر بودن نمی شود، باید دید اعتراضات در چه سطح است؟ آیا واقعاً بنیادی است و با مقیاسهای عالی تری كه بعداً در فلسفه پیدا شده است منطبق تر است؟ و یا در همان سطح و احیاناً پایین تر است؟ اعتراضات ابوریحان غالباً بر اساس همان اصولی است كه دیگران هم قبول داشته اند، و پاسخهای بوعلی نیز بر همان اصول است و غالباً از نظر آن اصول كافی و قانع كننده است.

اعتراض به ارسطو منحصر به ابوریحان نیست، شاگردان بوعلی كه در كتاب المباحثات یا جای دیگر سؤالاتشان نقل شده است سؤالاتشان به صورت اعتراض بر ماوراء الطبیعه ارسطو یا كتاب النفس ارسطوست. بسیاری از اعتراضات و سؤالاتی كه شاگردان بوعلی طرح كرده اند در سطح سؤالات و اعتراضات ابوریحان است و احیاناً بالاتر است. شیخ شهاب الدین سهروردی اساس فلسفه اش بر اعتراض بر مكتب ارسطویی است. فخر الدین رازی بی پروا به اصول مشّائی و غیر مشّائی فلسفه حمله می كند. گرچه فخررازی شخصاً آراء و نظریات مثبت فیلسوفانه قابل توجهی ندارد، اما نظریات منفی و تشكیكات او در اصول مسلّم فلاسفه، تأثیر فراوانی در پیشرفت مسائل فلسفی داشته است. ریشه ی نظریه ی معروف صدرایی درباره ی زمان كه آن را «بعد رابع» اجسام دانسته است، برخی شبهات فخر الدین رازی است كه بر بنیاد اصل ارسطویی «قوه و فعل» وارد آورده است.

غزالی نیز به نوبه ی خود هیچ گاه تسلیم نظریات ارسطویی نشده است. كتاب تهافت الفلاسفه او با بیست ایراد اساسی بر فلسفه مشّائی ابن سینا، معروف است. شاید اگر این رشد در مغرب و خواجه نصیر الدین طوسی و چند نفر دیگر در مشرق پیدا نشده بودند غزالی بساط فلسفه مشّاء را از جهان اسلام برچیده بود.

خود بوعلی گرچه چهره ی معارضه با «معلم صناعت» به خود نمی گیرد، ولی اهل فن كه مسائل فلسفی را از نزدیك می شناسند و با ماهیت هر مسأله آشنایی دارند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 82
مسائل فلسفی را یك یك به صورت تحلیلی و ماهوی- نه چشم بسته و با معیار عناوین فصلها- بررسی می كنند می دانند كه بوعلی چندان پابند مكتب ارسطو نبوده است، مسائل فراوانی وارد فلسفه كرده است كه روح ارسطو از آن بی خبر است. ناراحتی بیجای ابن رشد اندلسی از بوعلی به خاطر انحرافاتی است كه بوعلی از ارسطو پیدا كرده است. بوعلی تصریح می كند كه ما آراء خاصه ی خود را از زبان دیگران می گوییم تا مورد انكار معاصران قرار نگیرد.

حكمای اسلامی عموما- به استثنای شیخ اشراق و فخر رازی و غزالی (اگر بتوان غزالی را «فیلسوف» خواند) - آنجا كه با پیشینیان نظر مخالف داشتند، به جای اینكه چهره ی معترض به خود بگیرند، در مقام تأویل و توجیه كلمات آنها برمی آمدند. آنان می خواستند مستمسك به دست عوام و شبه عوام ندهند كه اگر فیلسوفیگری كار صحیحی می بود پیشروان فلسفه این اندازه یكدیگر را رد نمی كردند.

عجیب این است كه در پاره ای كتب كه اخیرا منتشر شده است و ابوریحان را فیلسوفی پیشرفته تر از معاصرانش قلمداد می كنند، آنجا كه سؤالات را كه یگانه سند پیشرفته تر بودن اوست نقل می كنند، نفهمیده اند كه محتوای سؤالات ابوریحان چیست و ابوریحان چه می خواسته است بگوید؟ گاهی می بینیم كه همین گونه افراد در روزنامه مقالاتی می نویسند و به مقایسه میان ابوریحان و بوعلی و ماهیت تمدن اسلامی می پردازند! ! اینكه ابوریحان در فلسفه مقام والایی نداشته باشد به هیچ وجه از قدر و ارزش ابوریحان نمی كاهد. ارزش ابوریحان كه جهان به اعجاب به او می نگرد به جهت اندیشه های فلسفی او نیست، برای یك سلسله تحقیقات و ابتكارات است كه امروز آنها را «علم» می نامند نه «فلسفه» ، و روز به روز هم قدر و ارزش ابوریحان بیشتر شناخته می شود. ضرورتی ندارد كه ما برای اینكه ارزش ابوریحان را بالا بریم برای او در رشته ای كه كار زیادی نكرده و علاقه ای در زندگی به آن نشان نداده است مقامی از پیش خود بتراشیم. همه چیز را همگان دانند.

به نظر ما اینكه ابوریحان سؤالات فلسفی خود را با بوعلی كه بیش از ده سال از او كوچك تر بوده است و به قول خود ابوریحان در آن وقت «جوان فاضلی» بوده، طرح كرده است، دلیل بر این است كه ابوریحان از نظر فلسفی ادعایی نداشته است. ابو ریحان به تمام معنی پژوهشگر بوده است. در شرح حالش می خوانیم كه اگر با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 83
فقیهی مواجه می شد مسأله فقهی با او طرح می كرد، و اگر با صاحب فن دیگری مواجه می شد كوشش می كرد از معلومات او استفاده كند.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است