در
کتابخانه
بازدید : 381551تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال سوم: ارسطو و غیر او گفته اند كه جهات منحصر به شش است. اكنون با مكعب مثال می آوریم و روشن می كنیم كه جهات بیش از شش است. مكعب به دلیل آنكه مكعب است شش سطح دارد و هر سطحی محاذی یك جهت است كه مجموعا شش جهت می شود. اكنون در مقام فرض، ما بر هر یك از سطوح ششگانه ی آن مكعب یك مكعب می نهیم و به این ترتیب هر یك از مكعبهای ششگانه در یكی از جهات ششگانه ی مكعب اول قرار می گیرد. اكنون می خواهیم كاری كنیم كه فاصله این مكعبها پر شود و مجموع آنها به صورت یك مكعب كامل درآید.

اگر بخواهیم فاصله ها را پر و نقصها را تكمیل كنیم باید بیست مكعب دیگر اضافه كنیم كه مجموعا بیست و هفت مكعب شود. همه این مكعبهای بیست گانه با یكی از اضلاع و یا رؤوس زوایای مكعب اول تماس خواهد داشت، در صورتی كه هیچكدام اینها در جهتی كه شش مكعب اول قرار دارند قرار نمی گیرند. پس این بیست مكعب در جهتهایی غیر جهتهای ششگانه قرار می گیرند. پس جهات منحصر به شش تا نیست، برای مكعب بیش از شش جهت وجود دارد. از طرف دیگر در «كره» شش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 107
جهت فرض نمی شود، زیرا كره بیش از یك سطح ندارد و فاقد ضلع و زاویه است.

جواب: اینكه فلاسفه گفته اند هر جسمی شش جهت دارد و نه بیشتر، مقصود جهات ذاتی و متباین و متخالف بالنوع است نه مطلق جهات كه حد و حصری ندارد. اینكه محاذاتهای سطوح ششگانه مكعب را «جهات ششگانه» می نامند یك امر قراردادی است. مقصود فلاسفه از «جهات ششگانه ی ذاتی» كه از آن تجاوز نمی كند عبارت است از آنچه محاذی است با نهایات ابعاد سه گانه جسم (طول و عرض و عمق) .

نظر به اینكه همچنانكه در مقاله ی سوم السماء و العالم اثبات شده است هر جسمی متناهی است، پس طبعا هر یك از طول و عرض و عمق جسم نیز متناهی است. هر یك از این ابعاد سه گانه دو نهایت دارد كه مجموعا شش نهایت می شود، طبعا محاذاتهای این نهایتها نیز شش می شود.

در جسم خطوط زیاد می توان فرض كرد، اما خطوطی كه متباین با یكدیگر باشند و عمود بر یكدیگر واقع شوند و بر زاویه قائمه تقاطع نمایند بیش از سه خط فرض نمی شود و طبعا بیش از شش نهایت متباین نیز فرض نمی شود و بیش از شش جهت نیز فرض نمی شود. هیچ ضرورتی ندارد كه این خطوط را به موازات سطوح مكعب فرض كنیم. این جهات ششگانه از نظر خود جسم تعینی ندارد، متعین كردن آنها به محاذاتهای سطوح شش گانه یك امر قراردادی است.

جسم را در هر وضعی قرار دهیم آن خطی كه از مركز جسم به سوی مركز عالم فرض می شود «طول» نامیده می شود. از دو نهایت طولی جسم آنكه به سوی مركز است «جهت سفل» و آنكه در جهت مقابل است «جهت علو» نامیده می شود. جهات چهارگانه دیگر نامی ندارد. بلی در مورد جسم زنده جهات چهارگانه دیگر به اعتبار وضع خاص موجود زنده نام خاص دارد به این ترتیب: راست، چپ، جلو. آن نهایت از دو نهایت عرضی جسم زنده كه حركاتش بیشتر از آن طرف ظهور می كند «جهت راست» و نقطه ی مقابل آن «جهت چپ» نامیده می شود. از دو نهایت عمق جسم زنده آنكه حركاتش به سوی اوست و چشم اندازش بدان سو است «جلو» و نقطه ی مقابل آن «پشت سر» نامیده می شود. این است شش جهت ضروری و ذاتی و متقابل كه در هر جسمی هست.

اما مسأله كره: كره نیز مانند هر جسم دیگر دارای طول و عرض و عمق است و هر یك از این ابعاد دو نهایت دارد و به محاذات هر یك از این دو نهایت جهتی قرار دارد. برای اثبات اینكه كره نیز شش جهت دارد می توانیم قیاسی استثنائی مركب از یك شرطیه با یك مقدم و چند تالی و یك استثناء تشكیل دهیم، به این ترتیب:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 108
«اگر كره جسم باشد، دارای طول و عرض و عمق است، و آن طول و عرض و عمقها متناهی است، و هر كدام دو نهایت دارد كه مجموعش شش نهایت است، و جهات محاذی با آنها نیز شش است. لكن مقدم حق است (یعنی كره جسم است) پس تالیها همه ثابت است. » چگونه می شود گفت جهات هر جسم عبارت است از آنچه محاذی سطحهایش واقع می شود. اگر این قاعده درست باشد كه جهات حقیقی جسم عبارت است از آنچه محاذی سطحهایش واقع می شود باید بگوییم كره یك جهت بیشتر ندارد زیرا بیش از یك سطح ندارد، و اگر بیش از یك جهت ندارد پس معنی ندارد كه بگوییم جنوب این كره كجاست؟ شمالش كجاست؟ و حال آنكه جهت جنوبی كره بالضرورة غیر از جهت شمالی است و غیر از جهت شرقی و غربی است و همچنین جهت شرقی غیر از همه جهات دیگر است و همچنین سایر جهات.

علیهذا كره نه از حیث جهت واقعی و نه از حیث جهت قراردادی (آنچنانكه در مكعب چنین قراردادی وجود دارد) یك جهتی نیست.

از همین جا می توان فهمید كه برای اجسام دیگر (غیر از مكعب) كه دارای شكلهای زاویه دارند و از سطوح مستوی برخوردارند، می توان جهات قراردادی فرض كرد، همچنانكه برای مكعب این كار شده. اما جهت حقیقی كه مورد نظر فلاسفه است همانهاست كه از امتداد نهایات ششگانه ی خطوط سه گانه فرض می شود، و آن خطوط سه گانه از نظر خود جسم هیچ تعینی ندارد كه چگونه فرض شود، تعینی كه وجود دارد از نظر خود جهات است كه جهت علو و سفل خود بالذات از سایر جهات متمایزند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است