در
کتابخانه
بازدید : 381608تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال چهارم: چرا ارسطو قول قائلین به جزء لایتجزی را شنیع خوانده است و حال آنكه شناعتی كه بر قول طرفداران انقسام جسم به اجزاء الی غیر النهایة وارد می شود از آن بیشتر است، زیرا لازمه سخن این گروه (طرفداران انقسام جسم الی غیر النهایة) این است كه اگر متحركی متحرك دیگر را دنبال كند هرگز به آن نرسد هر چند دومی سریع تر از اولی حركت كند. مثلاً اگر فرض كنیم میان ماه و خورشید یك فاصله معین باشد و ماه كه حركتش سریع تر است در مسیر خودش دنبال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 110
خورشید حركت كند، باید هیچ وقت ماه به خورشید نرسد برای آنكه اگر بخواهد برسد باید فاصله را به صفر برساند و برای اینكه فاصله را به صفر برساند باید جزءها را یكی پس از دیگری طی كند و چون اجزاء بی نهایتند هر چه جزء طی كند به صفر نمی رسد، لهذا هیچ گاه (با این فرض) سریعی به بطیئی نمی رسد و حال آنكه مشاهده خلاف این مدعا را ثابت می كند.

البته بر قول طرفداران جزء لایتجزی نیز ایرادات سختی وارد شده است كه آشنایان به علوم هندسی به آن آگاهند، اما آنچه بر مخالفینشان وارد است شنیع تر است. اكنون تو بگو راهی كه از هر دو بشود تخلص جست چیست؟ جواب: اینكه یك شی ء پیوسته، اعم از جسم یا سطح یا طول یا حركت یا زمان، ممكن نیست كه از اجزائی تشكیل شود كه لایتجزی باشند یعنی طرفین و وسط نداشته باشند، مطلبی است كه ارسطو در مقاله ششم از «سمع الكیان» آن را با براهین منطقی قوی و خلل ناپذیر به ثبوت رسانده است. این اعتراضی كه تو اكنون كرده ای ارسطو نیز بر خود وارد كرده و جوابكی هم بدان داده است.

اما آنچه باید بدانی این است كه مقصود ارسطو از اینكه جسم تا بی نهایت قابل قسمت است این نیست كه این قسمتها به مرحله فعلیت می رسند و مرحله ای می رسد كه جسم دارای بی نهایت اجزاء بالفعل می شود؛ مقصود این است كه هر جزئی از اجزاء جسم كه فرض شود به نوبه خود دارای بعد است یعنی وسط و طرفین دارد، چیزی كه هست بعضی از اجزاء ممكن است عملا به دو جزء تقسیم شوند، اینها منقسم بالفعل می باشند، بعضی دیگر به علت كمال كوچكی قابل انقسام نمی باشند، اینها منقسم بالقوه می باشند. پس همواره انقسام بالفعل در یك حد معین متوقف می شود و از آن تجاوز نمی كند و هیچ گاه به مرحله ای نمی رسد كه تمام انقسامات متوالی پی درپی غیر متناهی صورت گیرد و جسم دارای اجزاء غیر متناهی بالفعل بشود. علیهذا اعتراض تو به كسانی كه می گویند انقسامات نامتناهی جسم ممكن است فعلیت یابند وارد است اما بر كسی كه مدعی است بعضی از اجزاء جسم بالفعل اند و بعضی دیگر بالقوه، این ایراد وارد نیست، زیرا حركت در یك مسافت متناهی و پیوسته صورت می گیرد كه آن مسافت بالقوه منقسم است نه بالفعل. و این است راه خروج از هر دو شناعت كه بر هر دو مسلك وارد است.

اما جوابی كه ارسطو داده است و مفسران و شارحان ارسطو آن را شرح داده اند واضح است كه سفسطه و مغالطه است. اگر نبود كه دوست دارم از تطویل اجتناب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 111
كنم آن را ذكر می كردم اما پس از آنكه مقصود اصلی روشن است ذكر اینكه ارسطو چه گفته و چه ایرادی بر سخنش وارد است بیهوده و زیادی است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است