سؤال اول: «عقل بالقوه یعنی چه؟ عقل بودن با بالقوه بودن سازگار نیست، زیرا عقل
بودن مساوی است با مجرد بودن، و مجرد بودن مساوی است با بالفعل بودن. پس
فرض عقل بالقوه مساوی است با فرض بالفعل بالقوه. این مطلب ثابت است كه آن
قوه و نیرویی كه در ما هست كه ادراك معقولات می كند مجرد از ماده است و حكما
گفته اند كه هر مجرد از ماده ای عقل بالفعل است. پس عقل بالقوه چه معنی دارد؟
اگر گفته شود: عقل همواره بالفعل است و بالقوه بودن عقل به معنی مانع داشتن آن
است یعنی اشتغال به بدن مانع و عایق عقل است.
در جواب می گوییم: بدن عایق و مانع عقل نیست بلكه برای آن نافع است و عقل از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 122
بدن منتفع می شود، و چون عقل از بدن منتفع می شود می توان گفت كه صرف تجرد
برای عقل بودن كافی نیست، انتفاع به بدن هم شرط است.
جواب: مجرد بر دو قسم است: مجرد تام، مانند عقول قاهره كه مطلقا از ماده
بی نیازند، و مجرد غیر تام مانند نفس ناطقه. مجرد تام آن است كه ماده نه در قوامش
دخالت دارد (یعنی ماده جزء حقیقتش نیست) و نه در حدوثش دخالت دارد و نه در
تشخصش. برهانی كه ثابت می كند تجرد مساوی با فعلیت است در مورد تجرد تام
است. مجرد تام التجرد از هر نوع قوه و استعداد و آمادگی برای چیز دیگر شدن
خالی است، اما مجرد غیر تام، مانند نفس، از قوه و استعداد چیز دیگر شدن خالی
نیست.
اینكه گفته شد: «بدن به دلیل اینكه برای عقل نافع است پس عایق آن نخواهد بود»
صحیح نیست. جای شگفتی نیست كه یك چیز از یك نظر مانع باشد و از نظر دیگر
شرط و نافع. برای این مطلب به نسخه ای از اشارات كه فرستاده شده است مراجعه
شود. »
[1]
[1] . مجموعه ی
رسائل ابن سینا، چاپ تركیه، ج /2ص 2 و
ارسطو عندالعرب، چاپ عبد الرحمن بدوی، ص 227.