در
کتابخانه
بازدید : 381451تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این پرسش ارزش زیادی ندارد. برای سؤال كننده دو امر از یكدیگر تفكیك نشده بوده است: یكی قوه و استعداد به مفهوم جوهری كه در تعریف هیولی به كار برده می شود و در مقابل «صورت» است، دیگر قوه و استعداد به مفهومی كه در مقابل «فعلیت» به كار می رود. هیولی كه جوهری است محض القوه- همان طور كه سائل بیان كرده- باقی است، ولی استعدادها كه هیولی حامل آنهاست حدوث و فنا دارند. هیولی- كه در مقابل صورت است- تبدیل به صورت نمی گردد، ولی استعداد تبدیل به فعلیت می شود.

مطلبی كه قابل بحث است این است كه بوعلی در اینجا می گوید: كلمه «استعداد» مرادف است با چهارمین معنی از معانی «امكان» . با توجه به نظر بوعلی درباره معانی امكان كه در كتابهایش بیان كرده باید بگوییم مقصودش از چهارمین امكان، «امكان استقبالی» است. بوعلی در «منطق» اشارات چهار معنی برای امكان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 130
ذكر می كند: امكان عام، امكان خاص، امكان اخص، امكان استقبالی. امكان عام در مقابل امتناع ذاتی است، و امكان خاص نقطه مقابل وجوب ذاتی و امتناع ذاتی است، و امكان اخص در مقابل مطلق ضرورتها و امتناعهای ذاتی و وصفی و وقتی است. امكان استقبالی آنجاست كه ممكن بر صرافت امكان باقی است و حتی ضرورت به شرط محمول را نیز فاقد است.

تفكیك معانی امكان از یكدیگر مفید و لازم است وگرنه موجب غلط و اشتباه می شود. ظاهراً اول كسی كه این تفكیك را به این صورت به عمل آورد خود بوعلی است. در «منطق» ارسطو كه اكنون ترجمه اش در دست است چنین تفكیكی دیده نمی شود.

ولی اینكه بوعلی استعداد را مساوی با امكان استقبالی دانسته است، قابل قبول نیست. استعداد با پنجمین معنی امكان قابل انطباق است كه اصطلاحا «امكان استعدادی» نامیده می شود. امكان استعدادی با هر چهار معنی گذشته ی امكان این تفاوت را دارد كه همه آنها یك سلسله معانی انتزاعی عقلی می باشند و امكان استعدادی یك معنی عینی است.

در كلمات بوعلی، چه در شفا و چه در اشارات و چه در نجات و چه دانشنامه علائی، هرگز سخنی از پنجمین معنی امكان كه متأخران آن را «امكان استعدادی» می نامند به میان نیامده است. در كلمات بوعلی از قوه و استعداد زیاد سخن رفته است، اما از اینكه هر قوه و استعدادی خود نوعی امكان است برای مستعدله سخن به میان نیامده است. بوعلی آنجا كه در باب «قوه و فعل» برهان اقامه می كند بر اینكه هیچ پدیده ای نمی تواند بی ارتباط با پدیده های دیگر باشد، طوری سخن گفته است كه گویی آن چیزی را كه متأخران «امكان استعدادی» می نامند او با امكان ذاتی مساوی می دانسته است، لهذا ایرادها و اشكالها از همه سو متوجه وی شده است.

تا آنجا كه ما تفحص كرده ایم اول كسی كه امكان استعدادی را شناخته و این اصطلاح را به كار برده است، شیخ شهاب الدین سهروردی است. پس از او در كلمات خواجه و دیگران آمده است و پنجمین معنی از معانی امكان شناخته شده است. به هر حال آنچه در پاسخ سؤال آمده كه «استعداد» كلمه ای است مرادف با چهارمین معنی از معانی امكان، قابل قبول نیست.

اگر پنجمین معنی امكان در منطق و فلسفه بوعلی شناخته شده بود، ما می گفتیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 131
در اینجا غلط نسخه است و كلمه «المعنی الرابع» به جای كلمه ی «المعنی الخامس» آمده است، ولی نظر به اینكه در كلمات بوعلی و بلكه در عصر بوعلی و عصرهای ما قبل و ما بعد تا عصر سهروردی نامی از پنجمین معنی از معانی امكان در بین نبوده است، نمی توان گفت غلط نسخه است.

چگونه نفس پس از مفارقت از بدن از قوه ی خیال بی نیاز می گردد؟
سؤال سوم: «حكما تعقل را نوعی اتصال با عقل فعال تلقی می كنند، و هم مدعیند كه نفس بعد از مفارقت از بدن كه بدن و همه قوای وابسته به بدن را- و از آن جمله قوای حسیه و خیالیه را- رها می كند و به عقل فعال اتصال می یابد، به بهجت و سعادت عقلیه نائل می گردد. چگونه است كه نفس در این جهان بدون استمداد و استعانت از قوه خیال (قوه ی حافظه ی صور محسوسه) قادر به تعقل و در نتیجه قادر به اتصال به عقل فعال نیست اما پس از مردن كه قوه خیال را به كلی از دست می دهد می تواند بدون استمداد از قوه خیال تعقل كند و با عقل فعال اتصال پیدا كند؟ جواب: چنین نیست كه نفس مادامی كه در بدن است همیشه در تعقل و اتصال نیازمند به قوه ی خیال است، در ابتدا نیازمند است و تدریجا از استمداد از قوه خیال بی نیاز می گردد.

گاهی نفس در تعقلات خویش از قوه خیال كمك می گیرد نه بدان جهت كه بدون آن قادر به تعقل نیست، بلكه به دو علت دیگر: یكی اینكه همینكه آن را به كار گرفت و او را به صور محسوسه ای كه نزد خود دارد مشغول ساخت لااقل از مزاحمتش خلاص می شود؛ دیگر اینكه در مواردی، مانند آنجا كه یك ریاضی دان درباره اشكال هندسی تعقل می كند، قوه خیال با مجسم ساختن شكلها كار عقل را آسان و آن را تقویت می نماید.

همچنانكه گاهی عقل در محسوسات، خود را از حس بی نیاز می سازد مانعی نیست كه خویشتن را از قوه خیال نیز بی نیاز سازد. افراد ورزیده در قیاس و استدلال و در بیان حدّ و رسم، تنها با مفاهیم كلّیه سر و كار دارند و بس. افرادی كه دارای نیروی حدس قوی می باشند، مستقیماً و دفعتاً حد وسط در عقلشان نقش می بندد و بلافاصله بدون دخالت قوه خیال به نتیجه می رسند.

پس هر اتصال به عقل فعال نیازمند به استمداد از خیال نیست تا گفته شود چگونه است كه در حال حیات این نیازمندی هست و بعد از ممات نیست؟ بعلاوه همه نفوس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 132
بعد از ممات به عقل فعال اتصال نمی یابند، زیرا همه این استعداد را ندارند؛ اما اینكه بتوان مقیاسی به دست داد كه چه نفوسی چنین نصیبی دارند چه نفوسی ندارند، كاری دشوار است. » [1]

[1] . رسائل ابن سینا، ج /2ص 3؛ ارسطو عند العرب، ص 228.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است