در
کتابخانه
بازدید : 381627تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این پرسش و پاسخ بر اساس چند مطلب است كه مورد قبول پرسش كننده و پاسخ دهنده بوده است:

الف. وجود عقل فعال و اینكه هنگام تعقل، میان عقل منفعل (عقل انسانی) و یك نیروی مجرد محیط بر جهان (عقل فعال) اتصال و ارتباط برقرار می شود.

ب. نفس بعد از مردن انسان باقی است و به فراخور معلومات و معقولاتی كه كسب كرده است به آن نیروی عقلانی محیط، متصل می گردد و كسب بهجت و سعادت می نماید.

ج. تمام قوای نفس، مادی و جسمانی می باشند جز قوه عاقله. با مردن انسان تمام قوای حسی، خیالی، وهمی به حكم اینكه مادی و از توابع بدنند باطل و نابود می گردد، فقط نیروی عاقله به حكم اینكه مجرد و غیر مادی و فناناپذیر است باقی می ماند.

نظریه ی وجود عقل فعال و لزوم اتصال نفس با آن در حین تعقل، مربوط است به دوره قبل از اسلام، اما اینكه آیا از ارسطوست یا از شارحان ارسطو، از گفته نویسندگان تاریخ فلسفه برمی آید كه این نظریه در اسكندریه پیدا شده است و اول كسی كه آن را اظهار كرده «ارسطو قلیس» استاد اسكندر افریدوسی است [1]. مسلمین ارسطو قلیس را نمی شناخته اند و احیاناً برخی آراء او را به ارسطاطالیس منسوب داشته اند. ارسطو قلیس به این دلیل وجود عقل فعال را ضروری می دانسته است كه نفس در خروج از قوه به فعل نیازمند به نیرویی خارج از خود است و بدیهی است كه نیرویی كه عقل بالقوه را تبدیل به عقل بالفعل می كند نمی تواند مادی و جسمانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 133
باشد، یعنی عوامل مادی طبیعت كه در ذات خود فاقد عقل و شعورند نمی توانند افاضه كننده ی عقل و شعور به نفس بوده باشد، پس نیرویی برتر باید دست در كار باشد.

مسلمین این بیان را پذیرفته اند و مكرر در سخنان خود آن را آورده اند. برخی از حكمای اسلامی [2]در براهین اثبات واجب الوجود، آنگاه كه از طریق حركت خواسته اند استدلال كنند، علاوه بر طریقه معروف ارسطویی برای اثبات محرك اول، از این راه- یعنی حركت نفس از عقل بالقوه به عقل بالفعل- نیز وارد شده اند.

نیاز به فرض عقل فعال، از ناحیه دیگر نیز احساس شده است و آن راهی است كه ابن سینا رفته است. ابن سینا آنجا كه قوای ادراكی را تقسیم می كند به قوایی كه مدرك صورند و قوایی كه مدرك معانی اند و هر یك از این صور و معانی، یا جزئی اند و یا كلی، برای صور جزئی یك قوه ی مدرك و یك قوه ی حافظ اثبات می كند و برای معانی جزئی یك مدرك و یك حافظ دیگر، و برای هر كدام در مغز محل مخصوص معین می كند. آنجا كه به معانی كلی می رسد، می گوید نظر به اینكه قوه عاقله مجرد است و محل ندارد و تجزّی نمی پذیرد نتوان در آنجا مدرك و حافظ را از یكدیگر تفكیك كرد، از طرفی محال است كه همانكه مدرك است حافظ هم باشد؛ اینجاست كه وجود عقل فعال را به عنوان قوه ی حافظه ی عقل ضروری می داند و مدعی است آنجا كه عاقله از حافظه خود استمداد می كند حالتی است كه میان او و عقل فعال اتصال پدید می آید [3].

اما مسأله بقای روح: حكمای اسلامی تردید نمی كردند كه ارسطو قائل به بقای نفس بوده است. ولی امروز از نظر مورخان فلسفه این مطلب مورد تردید است. شارحان ارسطو نیز وحدت نظر ندارند. اسكندر افریدوسی منكر بقای روح است و ثامسطیوس طرفدار بقای روح است. علت اینكه مسلمین ارسطو را به طور قطع قائل به بقای روح می دانستند این بود كه كتاب اثولوجیا را از ارسطو می دانستند و از آن كتاب پیداست كه نویسنده اش قائل به بقای روح بوده است ولی امروز تقریباً محقق شده است كه كتاب اثولوجیا از افلوطین است- كه از حكمای اسكندرانی است- نه از ارسطو.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 134

[1] . مقدمه احمد فؤاد الاهوانی بر تلخیص علم النفس ابن رشد.
[2] . منظومه سبزواری، اوایل «الهیات بالمعنی الاخص» .
[3] . اشارات، اواخر نمط سوم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است