در
کتابخانه
بازدید : 381460تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال پنجم: می گویند نیروی عاقله انسان كه معقولات را یكی بعد از دیگری به صورت تدریجی و زمانی تعقل می كند بسیط كامل نیست، چرا بسیط كامل نیست؟ هر قوه ای كه معقولات (كلیات) را درك كند مجرد است و مجرد بسیط است. معقولات هر چند زمانی و تدریجی حاصل شوند، این خاصیت در آنها هست كه حلول در اجسام ندارند. علیهذا این قوه ای كه معقولات را درك می كند یا هماغوش ماده است و یا نیست؛ اگر هماغوش ماده است پس طبعا صورتی است جسمانی و حلول دارد در اعماق جسم، اما فرض این است كه قوه عاقله چنین نیست؛ و اگر هماغوش ماده نیست و مجرد از ماده است پس بسیط است. بالاخره یكی از دو راه بیشتر امكان ندارد: یا مجرد از ماده است و بسیط است و یا ملازم و هماغوش ماده است و مركّب است؛ اما اینكه حد وسط در كار باشد و یك شئ هم مجرد از ماده باشد و هم مركّب، آنچنانكه حكما در مورد نفس ناطقه انسان می گویند، معنی ندارد. اساساً چه فرقی است بین نفس ناطقه انسان و عقول مجرده؟ جواب: هر چیزی كه ذاتش مركّب از دو حیثیت باشد: حیثیت بالفعل كه به موجب آن حیثیت، او آن چیزی است كه هست، و حیثیت بالقوه كه به موجب آن حیثیت آن چیزی است كه می تواند چیز دیگر بشود، آن چیز بسیط نیست. حیثیت فعلیت و حیثیت قوه همواره دوتاست. یك چیز نمی تواند از یك حیث، هم همان چیزی باشد كه هست و هم همان چیزی باشد كه آماده چیز دیگر شدن است. این از نظر ذات یك شئ. اما از نظر عوارض: اگر یك چیز عوارض گوناگون و مختلف را بپذیرد نمی تواند بسیط باشد، زیرا آن چیزی كه عوارض گوناگون می پذیرد خود در ذات خود چیزی است و بالقوه دارای یك سلسله عوارض است. ملاك عوارض بالقوه غیر از ملاك فعلیت ذات است. پس آن چیزی كه عوارض مختلفی را بالقوه دارد نیز نمی تواند بسیط باشد. به همین دلیل جوهر عاقل كه به تدریج صور معقوله را می پذیرد نمی تواند بسیط باشد، خواه آنكه نسبت صور معقوله با قوه عاقله از قبیل نسبت مقوّم ذات با ذات باشد و خواه از قبیل نسبت عوارض با معروضات.

این را هم باید دانست كه سخن در بسیط كامل است، سخن در این است كه قوه عاقله بسیط كامل نیست. بسیط كامل منحصر به ذات حق است. عقول مجرده نیز بسیط كامل نیستند؛ حداقل این است كه ذاتشان به ماهیت و وجود تحلیل می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 137
هر ممكن، زوج تركیبی است. ما این مطلب را در كتب خود توضیح داده ایم.

اما اینكه پرسش شده چه تفاوتی است میان نفس ناطقه و عقول قاهره؟ پاسخ این است كه نفس جوهری است كه صرفاً قبول كننده ی معقولات است و در عین حال متصرف در مملكت بدن است، از طرفی از مافوق خود فیض می گیرد و از طرفی در مادون خود (بدن) تصرف می كند، عقل هیولانی و یا عقل بالقوه ملاك آمادگی اوست و عقل بالفعل صورت كمالیه اش می باشد و هنگامی كه به نفس، كلمه «عقل» اطلاق می شود مقصود این است كه «عاقل» است یعنی دارای نیروی تعقل كننده است [1].

[1] . رسائل ابن سینا، ج /2ص 4.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است