در
کتابخانه
بازدید : 381612تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال ششم: چگونه عقل (نفس ناطقه) صور خیالیه را مورد مطالعه قرار می دهد در صورتی كه صور خیالیه نقشهایی هستند جسمانی و قابل اشاره حسیه و محل این صور یا مستقیماً خود جسم است و یا قوه ای در جسم، اما عقل یك حقیقت مجرد است؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 142
جوابی كه در این كتاب نقل شده آن قدر مغلوط و مشوّش است كه نمی توان چیزی از آن فهمید و نظر به اینكه در حال حاضر نسخه دیگری پیش ما موجود نیست از توضیح جواب بوعلی معذوریم.

اما ناچاریم این اندازه خود توضیح دهیم كه اگر صور خیالیه را مادی محض بدانیم پاسخی برای سؤال بالا نخواهیم یافت. ادراك نفس ناطقه صور خیالیه را، به علم حضوری است نه علم حصولی، زیرا اگر فرض كنیم كه علم حصولی باشد ناچاریم ادراك آن صورتها را به وسیله یك سلسله صورتهای دیگر بدانیم كه لزوما آنها هم از سنخ صور جزئیه ی خیالیه خواهد بود، اشكال عود می كند كه عقل صورتهای صورتها را كه آنها نیز علی الفرض مادی هستند چگونه درك می كند؟ حقیقت این است كه نفس ناطقه كه صور خیالیه را درك می كند به علم حضوری درك می كند و این خود دلیل نوعی تجرد قوه خیال است یعنی دلیل بر این است كه قوه خیال در جسم و یا در قوه جسمانی حلول ندارد، بلكه به نوعی قائم به ذات است.

از اینجا می توانیم بر سؤال خرده بگیریم كه صورت مسأله را چنین طرح كرده است: «عقل صور خیالیه را چگونه مطالعه می كند؟ . . . » .

قوه ی عاقله هرگز صورت خیالیه را مطالعه نمی كند. این طرز تفكر از آنجا پیدا شده است كه دیده اند نفس در عین ادراك معقولات، صور خیالیه را نیز درك می كند. چنین گمان رفته است كه قوه عاقله در مقام شامخ خود صور خیالیه را مطالعه می كند. پنداشته اند وحدتی كه انسان در خویشتن احساس می كند و می بیند یك چیز است كه هم تعقل می كند و هم تخیل و هم احساس، از آن است كه قوه عاقله همه ی اینها را مطالعه می كند. ولی این طرز تفكر اشتباه است. قوه عاقله معقولات را درك می كند و بس. صور خیالیه را قوه خیالیه درك می كند همچنانكه صور حسیه به وسیله یك سلسله قوای حسیه درك می شود و در هر مرتبه ای قوه ادراك كننده با صورت ادراك شونده متحد است؛ یعنی هر صورت ادراك شده در هر مرتبه از مراتب كه قرار بگیرد، ادراك كننده نیز هست. نفس خود حقیقتی است دارای مراتب و درجات؛ در مرتبه حس، حس است و در مرتبه خیال، خیال و در مرتبه عقل، عقل. راز اینكه انسان در خود وحدت بی شائبه ای را ادراك می كند و می بیند یك «من» است كه همه اینها را درك می كند همین است. این است كه می گویند: «النفس فی وحدتها كل القوی» .

در فلسفه های معاصر بوعلی كه این پرسشها و پاسخها مطرح بوده است، سخنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 143
از این گونه وحدت نفس كه از آن به «وحدت در كثرت و كثرت در وحدت» تعبیر می شود نبوده است. از این رو پرسش كننده و پاسخ گوینده، هر دو مطالعه عقل صور خیالیه را، مفروض و مسلّم گرفته اند.

مسأله تجرد قوه ی خیال، از نظر معرفة النفس اهمیت فوق العاده دارد و در حقیقت انقلابی در معرفة النفس فلسفی است. بنابر آنچه قدما- امثال بوعلی- می گفتند، انسان مركّب است از جوهری عقلانی و از بدن، تمام قوای ادراكی كیفیاتی بدنی می باشند و با فنای بدن فانی می گردند، تنها قوه ای كه باقی می ماند قوه ی عاقله است كه به اصل خود باز می گردد. ولی با اثبات نوعی تجرد برای قوه خیال ثابت می شود كه انسان دارای سه نشئه وجودی است: نشئه مادی و بدنی، و نشئه صوری و برزخی، و نشئه عقلانی. نشئه صوری و برزخی نشئه ای است متوسط میان نشئه مادی و نشئه عقلانی. آنچه در عصر ما عده ای درباره عالم ارواح بدان معتقدند و گروهی سخت از آن دفاع می كنند منطبق است با آنچه حكمای اسلامی آن را نشئه صوری و برزخی و متوسط میان نشئه مادی و عقلانی می نامند.

اثبات این نشئه با برهان فلسفی و وارد كردن آن در عالم فلسفه از مختصات فلسفه صدرایی است. وی مكرر در كتابهای خود درباره آن بحث كرده است و در مواردی صریحا یا به اشاره می گوید كه ما اول كسی هستیم كه این مطلب را اثبات كرده ایم. در مباحث «عقل و معقول» اسفار ضمن فصلی كه تحت عنوان «فی انّ المدرك للصور المتخیلة ایضا لابدّ و ان یكون مجردا عن هذا العالم» باز كرده است، می گوید:

«هر چند این مطلب با آنچه عموم حكما بدان معتقدند، حتی شیخ الرئیس و پیروانش، مخالف است؛ لكن آنچه از آن باید پیروی كرد برهان است نه شخصیتها.

ترجیح جانب شخصیتها بر جانب برهان چیزی شبیه ترجیح محسوس بر معقول است. محسوس را نباید بر معقول مسلط كرد، بلكه معقول باید قاهر بر محسوس باشد. » [1]
آنگاه پس از ذكر براهینی بر مدعای خویشتن، می گوید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 144
«من در هیچیك از كتب فلاسفه تحقیق اینكه قوه ی خیال مجرد است و میان تجرد خیال و تجرد عقل فرق است ندیدم، این از جمله نعمتهایی است كه خداوند به من تفضل فرمود. » [2]

[1] . اسفار، چاپ سنگی، ج /1ص 317.
[2] . همان مأخذ، ص 317 و 318.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است