در
کتابخانه
بازدید : 381602تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Collapse پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سؤال هفتم: «چه مانعی دارد كه نسبت معقولات به عقل از قبیل نسبت وجود و وحدت و سایر لوازم بسیط به اجسام بوده باشد و به همان شكل كه این امور عارض اجسام و موضوعاتند، معقولات نیز عارض اجسام و موضوعات بوده باشند؟ چه دلیلی هست كه این گونه نیست تا توالی فاسده ای كه در كتاب النفس از راه امتناع حلول معقولات در نفس گفته شده است لازم آید؟ ما می دانیم كه به طور كلی عقول فعاله محل معقولات نیستند بلكه فاعل معقولات می باشند، بنابراین باید گفت كه معقولات از لوازم عاقله اند، پس نسبت معقولات به عاقله نظیر نسبت لوازم اجسام به اجسام است نه نسبت اموری كه در اجسام حلول دارند. علیهذا برهانی كه در كتاب النفس بر تجرد قوه عاقله از راه امتناع حلول معقولات در اجسام آورده شده ناتمام است.

جواب: فرضاً نسبت معقولات به عقل یا نفس، نسبت لوازم باشد، تفاوتی پیدا نمی شود، زیرا معقولات به هر حال نیازمند به موضوع می باشند. عمده این است كه صور معقوله خصوصیتی دارند كه قسمت ناپذیرند. این صور قسمت ناپذیر قائم به موضوعی هستند، اگر آن موضوع جسم باشد لازم می آید كه این صور به تبع موضوع منقسم گردند و حال آنكه انقسام بر آنها محال است. فرق نمی كند كه این صور از لوازم لاینفك اجسام باشند و یا از عوارضی باشند كه برای جسم حادث می گردند و در آن حلول می كنند. به هر حال «خلف» ثابت است. آنچه در برهان تجرد نفس آمده است بر اساس «حدوث» معقولات نیست تا گفته شود كه صور معقوله «لزوم» دارند نه حدوث، بلكه بر اساس انقسام ناپذیری آنهاست كه محال است در جسمی قیام داشته باشند اعم از آنكه لازم لاینفكّ جسم باشند و یا عارض حادث.

بعد از همه اینها، مگر می شود گفت كه صور معقوله از لوازم جسم ما هستند؟ اگر از لوازم جسم ما باشند باید تابع لا ینفكّ جسم ما باشند و باید از لحظه ای كه جسم ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 145
پیدا شده آنها نیز موجود باشند، پس باید ما از لحظه ای كه موجود شده ایم به همه معقولات كه امكان دارد داشته باشیم آگاه باشیم و نیازی به كسب و تحصیل نداشته باشیم زیرا فرض این است كه معقولات لازم لاینفكّ جسم ما می باشند. » [1]

[1] . رسائل ابن سینا، ج /2ص 8؛ ارسطو عند العرب، ص 218.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است