سؤال هشتم: «چه برهانی قائم است بر اینكه «عقول فعاله» جسم نیستند؟ برهانی كه
اقامه شده است در مورد «عقول منفعله» یعنی عقول انسانی است، زیرا این عقول از
قوه به فعل می آیند و نسبت صور معقوله به این عقول، نسبت عرض است به
موضوع و محال است غیر منقسم عارض بر منقسم گردد. ولی عقول فعاله
(موجوداتی كه به عقیده فلاسفه عامل خروج اشیاء، از جمله عقول منفعله، از قوه به
فعل می باشند) معروض معقولات خویش نمی باشند تا آن اشكال پدید آید، بلكه
فاعل معقولات خویشند. چه مانعی دارد كه عقول فعاله جسم باشند؟ لااقل هنوز
برهانی بر این مطلب اقامه نشده است.
جواب: مسأله «عروض» تأثیری در اصل برهان ندارد، آنچه برهان بر آن اقامه شده
است «وجود» معقولات است؛ یعنی برهان می گوید محال است كه صور معقوله در
جسم «وجود» داشته باشد، نمی گوید محال است صور معقوله در جسم «عروض»
داشته باشد تا كسی بگوید عروض از مختصات عقول منفعله است. شما به جای
كلمه «تحلّ» كلمه «توجد» بگذارید اشكال حل می شود. شما اگر بار دیگر با توجه به
این نكته به برهان توجه كنید می بینید هیچ تفاوتی میان عروض معقولات در محلی و
میان وجودشان (بدون عروض) نیست. اگر برهان تمام باشد در دو مورد صدق
می كند و اگر ناتمام باشد در هیچیك از این دو مورد تمام نیست. »
[1]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 152
[1] . مجموعه رسائل ابن سینا، ج /2ص 8 و 9؛ ارسطو عند العرب، ص 218.