در
کتابخانه
بازدید : 381613تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Collapse اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسائل مربوط به تضاد- از قبیل خنثی كردن اضداد اثر یكدیگر را، یا جمع و توفیق میان اضداد و تركیب آنها با یكدیگر، و یا تولید هر ضد، ضد خود را- از مسائلی است كه همواره اندیشه ها را به خود جلب می كرده است، گو اینكه عكس العمل اندیشه ها در مقابل این نمود جهان یكسان نبوده است، گاهی با چشم بد بینی به آنها نگریسته شده است و گاهی با چشم خوش بینی، گاهی سبب الحاد و انكار ذات یگانه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 157
و كامل علی الاطلاق شده است و گاهی به نوبت خود دلیل بر عموم و نفوذ كامل مشیّت بالغه ی الهیه قرار گرفته است، گاهی منشأ دوگانه بینی شده و گاهی از كمال وحدانیت و جامعیت صفات حكایت كرده است.

قرآن كریم كه بزرگ ترین منبع الهام است و در تكوین عقاید دانشمندان و فلاسفه اسلامی سهم بسزایی دارد، همواره از اختلاف و تضادها به عنوان «آیات» الهی یاد كرده است:

ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقاراً، وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً [1].

چرا عظمت الهی را در نظر نمی گیرید و حال آنكه شما را در «طور» های مختلف آفرید.
كلمه «اطوار» در اینجا به دو نحو تفسیر شده است: یكی به معنی مراحل، یعنی شما را مرحله به مرحله آفرید؛ دیگر به معنی متفاوت و مختلف، یعنی شما را گوناگون و نه بر یك منوال آفرید.

وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اِخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ [2].

از جمله نشانه های الهی آفرینش آسمانها و زمین و گونه گون بودن زبانها و رنگهای شماست.
و مخصوصاً از به وجود آمدن ضدی از ضد خودش فراوان یاد كرده است و آنها را «آیات» الهی و نشانه ای از تدبیر و تسخیر خداوندی معرفی می كند:

تُولِجُ اَللَّیْلَ فِی اَلنَّهارِ وَ تُولِجُ اَلنَّهارَ فِی اَللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ اَلْحَیَّ مِنَ اَلْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ اَلْمَیِّتَ مِنَ اَلْحَیِّ [3].

شب را در روز فرو می بری و روز را در شب، زنده را از مرده بیرون می آوری و مرده را از زنده.
در نهج البلاغه با مسئله جمع میان اضداد به عنوان یكی از مسائل توحید زیاد برمی خوریم، از آن جمله در خطبه 184:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 158
بتشعیره المشاعر عرف ان لا مشعر له و بمضادّته بین الاشیاء عرف ان لا ضدّ له، بمقارنته بین الاشیاء عرف ان لا قرین له. ضادّ النّور بالظّلمة و الوضوح بالبهمة و الجمود بالبلل و الحرور بالصّرد. مؤلّف بین متعادیاتها، مقارن بین متبایناتها، مقرّب بین متباعداتها، مفرّق بین متدانیاتها.

از اینكه خدا جهازهای حس و شعور را پدید آورده است می توان فهمید كه او خود، عضوها و جهازهایی اینچنین ندارد (به عبارت دیگر: اینكه برای شعور و ادراك مخلوقات محل و آلت قرار داده، دلیل است كه شعور و ادراك خود او به وسیله ی آلت و محل نیست) . از تضادی كه بین موجودات برقرار كرده است دانسته می شود كه برای او ضدی نمی باشد. از مقارنه ای كه بین ایشان ایجاد كرده است شناخته می شود كه وی قرینی ندارد. میان نور و ظلمت، وضوح و ابهام، خشكی و تری، گرما و سرما، تضاد برقرار ساخته است. بین طبیعتهای دشمن و متضاد، الفت انداخته و بیگانه ها را به هم پیوند كرده است، دورها را با یكدیگر نزدیك و نزدیكها را از یكدیگر دور ساخته است.
فیلسوفان جدید بیش از پیش برای تضاد اهمیت قائل شدند تا آنجا كه تضاد را عامل اصلی و اساسی حركت و تكامل دانستند و تكامل را جز سازش تضادها و بلكه تناقضها و نتیجه عبور از ضدی به ضد دیگر ندانستند. بعضی از این فیلسوفان اصل امتناع اجتماع نقیضین را كه از نظر قدما اساسی ترین اصول فكر است و «امّ القضایا» خوانده می شد منكر شدند و فاصله میان هستی و نیستی، وجود و عدم را كه دورترین فاصله ها یعنی فاصله بینهایت بود از میان برداشتند. چنانكه می دانیم هگل [4]فیلسوف بزرگ آلمانی قهرمان فلسفه تضاد به شمار می رود و هم او بود كه مثلث معروف «تز، آنتی تز، سنتز» و یا «موضوع، ضد موضوع، تركیب» را كه قبل از او دیگران بیان كرده بودند به صورت پیدایش و سازش تناقضها، توضیح و تفسیر كرد و هم او بود كه تناقض را وارد مفهوم «دیالكتیك» كرد و دیالكتیك جدید را پایه گذاری نمود.

پل فولكیه در رساله دیالكتیك [5]می گوید:

«هگل مثلث «موضوع، ضد موضوع، تركیب» را اختراع نكرده است، معاصرین وی فیخته و شلینگ هم نظریات ماوراء الطبیعی خود را بر آن اساس می نهاده اند، ولی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 159
هگل از اصل فوق به حداكثر استفاده نموده و تنها وسیله توجیه واقعیت دانسته است و سپس آن را «دیالكتیك» نام نهاده و همین باعث شده است كه این كلمه در نظر معاصرین دور از ذهن جلوه نماید، زیرا تاكنون دیالكتیك عبارت بود از فن اثبات و فن انكار كه هر دو مبتنی بر اصل عدم اجتماع ضدین می باشد. »
و هم او می گوید:

«فرق دیالكتیك قدیم [6]و دیالكتیك جدید طرز برخورد آنها با اصل «اجتماع ضدین» است. بنا بر دیالكتیك قدیم، اصل عدم اجتماع ضدین قانون مطلق اشیاء و ذهن است، یك شئ واحد نمی تواند در عین حال هم وجود داشته باشد و هم وجود نداشته باشد و اگر فكر انسان مجبور شود متوالیا دو عبارت متناقض را تصدیق كند یقینا یكی از آنها اشتباه است. برعكس، دیالكتیك جدید ضدیت را در اشیاء می داند و می گوید كه اشیاء در عین حال هم هستند و هم نیستند و این ضدیت را پایه و اساس فعالیت موجودات می داند و می گوید كه بدون وجود این ضدیت، این اشیاء، ساكن و بی حركت می ماندند. به همین دلیل وقتی انسان مجبور می شود دو عبارت متناقض را تصدیق كند نباید تصور كرد دچار اشتباه شده است؛ البته باید این ضدیت را حل نمود ولی هیچیك از ضدین را نباید منكر شد. »

[1] . نوح/13 و 14.
[2] . روم/22.
[3] . آل عمران/27.
[4] Hegel .
[5] . ترجمه خطی چاپ نشده.
[6] . دیالكتیك سقراط و افلاطون كه بر روش اثباتی آنها در سلوك عقلی اطلاق می شد، و دیالكتیك ارسطو كه در مورد جدل به كار می رود و جنبه انكار و ابطال دلیل خصم دارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است