در طبیعت اگر صرفاً توافق می بود، یعنی اگر اختلافی و تضادی و جنگی و خنثی
كردن اثر دیگری نمی بود، عالم به صورت موجودی راكد و ساكن و یكنواخت از ازل تا
ابد درمی آمد
[1]. اینكه شما در عالم تنوع می بینید، هزاران نوع و شكل تألیف و تركیب
می بینید، به خاطر وجود ناسازگاریهاست. در پرتو همین ناسازگاریها اجزای عالم با
هم تركیب شده و موجود عالی تری از تركیب آنها به وجود می آید. هر مركّبی نسبت به
اجزای متشكله اش در سطح بالاتری قرار گرفته است. مثلاً آب تركیبی است از دو
عنصر به اسم اكسیژن و هیدروژن، اگر اكسیژن و هیدروژن اختلافاتشان رفع بشود
یعنی هر دو به یك صورت دربیایند، همه اكسیژن باشند یا هیدروژن، در این حال محال
است كه آب به وجود بیاید. هیدروژن و اكسیژن باید با یكدیگر اختلاف و تضاد داشته
باشند، باید به نحوی باشند كه در یكدیگر اثر بگذارند. قدما می گفتند كه عناصر
چهارگانه ی آب و خاك و هوا و آتش، وقتی به هم می رسند در همدیگر اثر می گذارند و به
واسطه این اختلاط و امتزاج و فعل و انفعال، همه در هم تأثیر گذاشته و همه از هم متأثر
می شوند. در این تأثیر و تأثر حالت تعادلی پیدا می شود كه آن را «مزاج» می نامیدند و
حتی خود انسان را هم از نظر بدنی چنین چیزی می دانستند، و معتقد بودند اگر این
امتزاج و اختلاط و تأثیر و تأثر میان اجزای طبیعت نباشد تعادل پیدا نمی شود، صورت
جدید و شئ جدید پیدا نمی شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 180
[1] . لازم به تذكر است كه صرف «حركت جوهری» برای تبیین تنوع و تكامل موجودات كافی نیست و لازم است نقش
تأثیرات عرضی نیز در حركات طولی در نظر گرفته شود و این نكته ای است كه قدمای ما كمتر به آن توجه
داشته اند.