در
کتابخانه
بازدید : 381558تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Collapse اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
[این نظریه ] این تضاد و ناسازگاری را یك امر سطحی و یك امر عرضی به معنای یك امر طفیلی می شناسد و گفته اند كه این ناسازگاری نقش اساسی در ساختمان و بافت عالم ندارد و نقش اساسی در بافت عالم مربوط به سازگاریهاست. ناسازگاریها اولاً خیلی سطحی است، در اعماق موجودات عالم نفوذی ندارد، ثانیاً طفیلی است یعنی یك امر تبعی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 176
مقصود از «امر تبعی» این است كه گاهی حقیقتی به وجود می آید، این حقیقت لوازم لا ینفكی هم دارد كه آن لوازم لاینفك مقصود اصلی نیست ولی قابل انفكاك هم نیست. برای توضیح مطلب، مثالی می آوریم. فرض كنیم كسی بخواهد تحصیل علم كند و دانشمند شود، پیداست در این راه اموری هست كه برای او اصالت دارد، از قبیل مطالعه كتاب و تحصیل نزد استاد و مباحثه و. . . اما یك سلسله امور دیگر نیز هست كه به تبع امور اصلی پیش می آید كه از آنها گریزی نیست، مثلاً تحمل رنج غربت و یا چشم پوشی از معاشرتها و دید و بازدیدهای معمولی و بی خوابی و نظایر آن. حال اگر كسی بگوید آیا این امور برای تحصیل علم لازم است؟ جواب این است كه عالم شدن اینها را هم دارد، یعنی اینها یك سلسله لوازم تبعی و طفیلی است.

بسیاری از فلاسفه به تضادها و ناسازگاریها به عنوان یك سلسله امور طفیلی ولی غیر قابل انفكاك (لازم لاینفك) قائلند كه نمی شود از طبیعت این لوازم را گرفت. مثلاً می گویند در طبیعت وجود آتش ضروری است و ركنی از اركان ساختمان این عالم است. اگر آتش در عالم نباشد نظام عالم بهم می خورد، ولی وجود آتش با خصلت آتش لوازمی هم برای خودش دارد كه آن لوازم نوعی تخریب است یعنی وقتی كه آتشی در طبیعت وجود داشته باشد احیاناً آتش سوزی و سوختن كالاها را هم به بار می آورد و اینها دیگر یك سلسله امور طفیلی است و نمی شود نباشد؛ یعنی در طبیعت و نظام طبیعت یا آتش باید وجود داشته باشد با همه ی نقش مثبتی كه در ساختمان عالم دارد و اگر باشد این لوازم را هم با خودش دارد كه از تضاد آتش با اشیای دیگر برمی خیزد، و یا نباید وجود داشته باشد. نظام طبیعت مثل صنع بشری نیست كه عملی است در داخل نظام جزئی. این نظام صورت كلی و قانونی و تجزیه ناپذیری دارد. امكان ندارد كه آتش آتش باشد و در یك سلسله موارد كار خود را انجام دهد اما یك كالای مفید به حال بشر را نسوزاند. این تفكیك پذیر نیست كه آتش باشد و این لوازم نباشد و اگر بناست این لوازم نباشد باید خود آتش نباشد. به عبارت دیگر وقتی عدد 4 هست جفت بودنش هم هست و اگر بناست جفت بودن نباشد باید خود عدد 4 نباشد.

این یك دید است در مورد این گونه ناسازگاریها كه برای آنها صرفاً نقش طفیلی گری قائل اند. بنابراین نظر، شرور و بدیهایی كه در جهان وجود دارد از تضادها ناشی می شود و اگر تضاد نباشد بدی معنی ندارد اما از آن طرف اگر تضادها نباشد خود متضادها هم نباید باشند، اگر خود متضادها نباشند باید عالمی نباشد، زیرا چنانكه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 177
گفتیم تضادها لوازم قهری و لا ینفك اجزاء عالمند. عناصر جهان همان طور كه منشأ سازگاریها و خیرات هستند، موجب ناسازگاریها و شرور هم هستند (گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهم اند) ، چیزی كه هست سازگاریها و خیرات اصلند و اكثریت دارند اما تضادها و ناسازگاریها فرع و طفیلی اند و در اقلیت؛ وجود اكثری خیرات و سازگاریها، وجود اقلّی شرور و ناسازگاریها را توجیه می كند (نظریه معروف ارسطویی در باب خیرات و شرور بیان كننده این جهت است) . پیروان این نظریه می گویند شرور از لوازم لا ینفك خیرات طبیعت هستند و جدا فرض كردن آنها از یكدیگر یك تصور عامیانه و فرض انفكاك لازم از ملزوم و ملزوم از لازم است. طبق این نظریه نقش ناسازگاریها منفی است، اما طفیلی و اقلّی و لا ینفك است؛ وجود سازگاریها این ناسازگاریها را توجیه می كند.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است