اگر ناسازگاریها در جهان نمی بود تنوعی نبود، تكاملی نبود. این ناسازگاریها
نقش اساسی را در تحول و تنوع و تغییر و تكامل جهان بازی می كنند.
این نظریه می گوید دو گروه اول همیشه نقش منفی ناسازگاریها را دیده اند و
نقش مثبت آنها را ندیده اند؛ ناسازگاریها خود قابل توجیه اند و ضرورتی نیست كه
سازگاریها توجیه كننده آنها باشد.
این نظریه با نظریه اول در یك جهت موافق است و آن اینكه نقشهای منفی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 179
ناسازگاریها را لازم لا ینفك می داند ولی برخلاف نظریه اول نقش مثبت هم برای آنها
قائل است. مطابق این نظریه نقش اساسی در نقشهای منفی خلاصه نمی شود بلكه
اساسی ترین نقشهای این ناسازگاریها نقشهای مثبت آنهاست؛ اینها عامل تحول و
تكامل و تركیب و زیبایی و حركت و رقاء در جهان هستند، ولی نقشهای منفی هم به
طور طبیعی و تطفّلی در آنها هست؛ حال چطور؟