اگر تضاد و اختلاف بین عناصر نباشد تأثیر و تأثر معنا ندارد. فی المثل اگر فقط
اكسیژنها را كنار یكدیگر بگذاریم آنچه این دارد آن دارد و آنچه این ندارد آن ندارد،
این چیزی ندارد به آن بدهد و آن چیزی ندارد كه این بخواهد از آن بگیرد، در نتیجه
صورت جدیدی حاصل نمی شود. این است كه زمینه تركیب و ایجاد شئ جدید را
همین اختلافها به وجود می آورند (این همان نقش تأثیرات عرضی در تكامل طولی
است) . ولی در عین حال این اموری كه با هم تضاد و اختلاف دارند تمام وجودشان در
ناسازگاری خلاصه نمی شود، سازگاری هم دارند كه همان «میل تركیبی» نام دارد كه
محصول نوعی جذب و دفع است (غیر از جاذبه و دافعه نیوتن) . مثلاً پیدایش مركّبات
نتیجه جذبها یعنی سازگاریها و دفعها یعنی ناسازگاریهاست. اگر همدیگر را جذب
نكنند روی هم اثر نمی گذارند و اگر اختلاف نداشته باشند باز روی هم اثر
نمی گذارند. بهترین مثال، تجاذبهایی است كه در عالم موجودات بالاخص حیوانات
و انسان پیدا می شود. این دو جنسی بودن انسان است كه منشأ نوعی تركیب و توالد و
تناسل و ادامه نوع است. اگر همه انسانها به شكل مرد آفریده شده بودند نه یكدیگر
را جذب می كردند و نه اثر روی هم می گذاشتند و اگر همه زن آفریده می شدند باز هم
با هم تركیب نمی شدند ولی این نوع اختلاف و تضاد كه میان دو جسم هست در عین
حال منشأ تجاذب و تركیب هم هست.
همین اختلاف است كه سبب كشش اینها به سوی یكدیگر و در نتیجه متحد
شدن و یكی شدن و یك واحد كامل تر را به وجود آوردن است و همین است كه سبب
می شود یك انسان در خانواده، تكامل یافته تر از یك انسان مجرد باشد. خود زندگی
خانوادگی نوعی تكامل است
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 181
[1] . برخی از فیلسوفان بزرگ جهان برای اینكه بیشتر به نفس و روح خود برسند تجرد را انتخاب كرده اند اما آخر
عمر، هم خودشان و هم دیگران متوجه شدند كه یك نوع ناپختگی در وجودشان هست، چون با آنچه باید متحد
شوند متحد نشده اند و حال آنكه ادامه نسل از لوازم وجود آنهاست (یعنی ضرورت ایجاد زمینه برای تركیب و
بروز صورتهای جدید) .