در
کتابخانه
بازدید : 381473تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Collapse اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Expand بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جهت دیگری كه نقش اساسی تضاد را باعث می شود، خارج كردن ماده از انحصار یك صورت بخصوص است. به قول قدمای ما اگر قرار بود ماده تنها در انحصار یك صورت قرار گیرد، دیگر نوبت به صورتهای بعدی نمی رسید. این بدن ما و شما كه در حال حاضر آن را صاحب و واجد شخصیت و روح و فكر می دانیم، در صدها سال پیش جسم حیوان، گیاه و یا جمادی را تشكیل می داده، و اگر این ماده می خواست صورت قبلی خود را حفظ كند دیگر ما در كار نبودیم. به همین جهت در گذشته پاسخ این پرسش كه «مرگ در اثر چیست؟ » را صد در صد در مسئله تضاد می دانستند و می گفتند اگر تضادی نبود و عوامل مخرب و فرسوده كننده ی خارجی وجود نداشت، موجود زنده همیشه زنده بود زیرا ماده، حیاتی را پذیرفته بود و موجباتی در بین نبود كه ماده حیات را رها كند و یا حیات ماده را؛ این عوامل بیرونی سبب تخریب شده، ماده را از انحصار یك صورت خاص خارج كرده و نوبت به صورتهای دیگر می رسد: «لو لا التضاد ماصحّ دوام الفیض عن المبدأ الجواد» اگر تضاد نمی بود به ماده این امكان داده نمی شد كه محل افاضه ی صور جدیدی از عالم بالا واقع شود.

البته در فلسفه های بعدی مثل فلسفه صدر المتألهین، در عین پذیرش نقش غیر قابل انكار تضاد، مرگ را تنها ناشی از تضاد نمی دانستند. به عبارت دیگر بنابراین فلسفه ها اگر تضاد هم نبود در طبیعت مرگ وجود داشت.

ملا صدرا با صراحت می گوید ماده در درون خود میل ذاتی به تكامل دارد و صورت اگر به حد نهایی كمال خود رسید و حد نهایی بهره برداری از ماده را انجام داد خود به خود همچون میوه ای كه درخت را رها می كند آن ماده را رها می نماید. همین معنا در رباعی منسوب به بابا افضل- كه جوابیه ای است به رباعی خیام- مندرج است. در یك رباعی منسوب به خیام چنین آمده است:

اجزای پیاله ای كه در هم پیوست
بشكستن آن روا نمی دارد مست
چندین قد سرو نازنین و سر و دست
از بهر چه ساخت وز برای چه شكست
و بابا افضل كه حدود دو نسل بعد از اوست چنین جواب می دهد:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 182
تا گوهر جان در صدف تن پیوست
وز نقش حیات صورت آدم بست
گوهر چو تمام شد، صدف چون بشكست
بر طرف كله گوشه ی سلطان بنشست
خیام از دید كوزه گری می نگرد كه شكستن را مغایر با ساختن می داند و بابا افضل با دیدی عمیق مطلب را می نگرد كه خیر، این ساختنها (و شكستنها) برای تكاملهاست. مطلب را تشبیه می كند به قطره ای كه در درون یك صدف مروارید قرار می گیرد. صدف قطره را پرورش می دهد و چون آن جزء بی ارزش تبدیل به گوهری كامل شد خود به خود باید صدف را رها كند و به جای دیگری (با منزلت تر و كامل تر) برود.

علیهذا از جنبه مثبت، دو نوع تأثیر و نقش می توان برای تضادها برشمرد: اولی نقش تضاد است در ایجاد تعادل بین اضداد، و دومی نقش تضاد است در راهگشایی به سوی تنوع و به سوی آینده.

فلاسفه اسلامی نقش دیگری را نیز برای تضاد قائل بودند و می گفتند حركت بدون معاوق امكان پذیر نیست؛ یعنی هر حركتی آنوقت ممكن است وجود پیدا كند كه مانعی بر سر راهش باشد. هر حركتی میان دو نیرو واقع می شود: یكی نیروی سوق دهنده و دیگری نیروی مانع شونده و مقاومت كننده، كه البته این نیروی محرك، هم می تواند در درون و در داخل جسم متحرك باشد و هم در خارج و بیرون از آن. مثلاً جسمی را كه ما به وسیله نیروی دستمان در فضا به حركت درمی آوریم، نیروی مقاوم آن فشار هواست كه در مقابل نیروی دست ما قرار دارد و اگر فشار هوا نبود این حركت به وقوع نمی پیوست زیرا حركت در خلأ محال است (مقصود از خلأ مطلق در اینجا حالتی است كه در مقابل جسم متحرك هیچ نیروی معاوق و مقاومی وجود نداشته باشد) . فلاسفه می گفتند سرعت و بطؤ (كندی) حركت را نیروی محرك، و درجه ی این سرعت یا بطؤ را نیروی مقاوم مشخص می كند. به بیان دیگر حركت به طبع خود و از حیث حركت بودنش ممكن است بی نهایت سرعت داشته باشد و حال اگر یك متحرك بخواهد با این سرعت بین دو نقطه ی الف و ب حركت كند، لازم می آید كه این حركت زمان نداشته باشد و در لا «زمان» حركت واقع شود یعنی نقطه ی ابتدا و انتهای حركت از آغاز یكی باشد و این محال است. بطؤ هم اگر غیر متناهی باشد حركت مساوی با صفر است. پس حركت میان دو حد بی نهایت و صفر درجه سرعت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 183
امكان وقوع می یابد و تعادل میان این دو حد را مقدار نیروی محرك از یك طرف و مقدار معاوق از طرف دیگر تعیین می كند. بنابراین معنای سخن بالا این است كه چون حركت یك تغییر تدریجی است كه در زمان صورت می گیرد و نه در لازمان و یا بی نهایت زمان، این حركت بدون یك تضاد میان نیروی محرك و معاوق امكان پذیر نیست.

پس، از دید این فیلسوفان نقش تضاد در حركت از دو جهت است: یكی اینكه اگر تضاد نبود صورتهای قدیم زمینه را برای صورتهای جدید و بروز تغییر و تنوع جهان مهیا نمی كرد، و دیگر اینكه اگر تضاد میان نیروی محرك و معاوق نبود اصولا هیچ حركتی واقع نمی گشت.

پس بنابر نظریه سوم، تضادها و تصادمها و جنگیدنها و اختلافها صرفاً اموری طفیلی و سطحی نیستند بلكه در اركان ساختمان عالم دخالت دارند (برخلاف نظریه اول) و چون در اصل ساختمان جهان دخالت دارند، نقششان صرفاً نقش منفی نیست (برخلاف نظریه دوم) ، پس تضادها نه تنها نقش اساسی دارند بلكه اموری بایستنی هستند [1].

آن جهان عاری از تضاد كه طرفداران نظریه دوم خیال كرده اند بدترین جهان ها است نه اینكه بهترین جهان هاست. بنابر این وجود تضادها در ساختمان عالم نه تنها نقش اساسی دارد بلكه اموری است بایستنی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 185

[1] . در اینجا لازم به تذكر است كه در عناصر و همچنین حیوانات و انسان (مثلاً زن و مرد) طرفین تضاد و تركیب، هر دو از نظر وجودی اصالت وجود دارند ولی در مورد شرور و خیرات كاملا به این صورت نیست. به عنوان مثال در مورد عناصر، هم هیدروژن اصالت وجود دارد و هم اكسیژن، ولی در مورد شرور و خیرات فقط خیرات اصالت وجود دارند، وجود شرور در اثر عدم وجود خیرات تحقق پیدا می كند. بحث شرور و خیرات از نظر اصالت وجود، در كتاب عدل الهی به طور مفصل بحث شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است