در
کتابخانه
بازدید : 381539تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
اصالت روح
قرآن و مسأله ای از حیات
توحید و تكامل
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (1)
Expand پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2) پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی (2)
Expand اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی
Collapse بحث حركت بحث حركت
Expand روابط فلسفه و عرفان روابط فلسفه و عرفان
فلسفه ی اسلامی پیش از ملا صدرا
فلسفه ی اسلامی از میر داماد تا عصر حاضر
Expand حكمت صدر المتألّهین حكمت صدر المتألّهین
Expand فلسفه ی ملا صدرا فلسفه ی ملا صدرا
Expand وجود ذهنی وجود ذهنی
ادلّه ی وجود ذهنی
Expand خدا و جهان دیگرخدا و جهان دیگر
یادداشتهای مقاله ی توحید
Expand ادلّه ی توحیدادلّه ی توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این بود نظریاتی در باب تضاد و حركت. سیر این نظریات اگر چه از یونان شروع می شود ولی در دو شاخه غربی و شرقی جریان می یابد. در شاخه شرقی اسلامی تضادها اموری لازم و ضروری شناخته می شود و حركت آن هم در حد حركت جوهری مورد قبول واقع می شود. در شاخه غربی هم این دو مسئله ی حركت و ناسازگاری تقریباً در همین مسیر جریان پیدا می كند. غربیها هر چه جلوتر آمده اند برای ناسازگاریها و تضادها اصالت بیشتری قائل شده اند و حركت را هم اصیل تر و ضروری تر و عمومی تر از پیش دانسته اند و به همین نظریه نزدیك شده اند كه ثباتی در كار نیست.

تقریباً می توان گفت كه مقدمات این دو نظریه در غرب و شرق یكسان جریان پیدا كرده است (البته نه كاملا یكسان بلكه با دو رنگ و دو شكل تا حد زیادی نزدیك به هم) اما به مرحله نتیجه گیری كه رسیده است از آنها دو نوع نتیجه مختلف گرفته شده است. این اختلاف در نتیجه گیری به این علت است كه در عین اینكه این دو شاخه ی اندیشه به یكدیگر نزدیك شده اند فیلسوفان غربی و شرقی از پاره ای از مقدمات برداشتهای مختلفی داشته اند.

نتیجه گیری ای كه در مشرق زمین از این مسئله شده این است كه جهان و زمان و مكان یك واحد حركت است و اگر شما چنین احساس می كنید كه گویی گذشته و آینده ی جهان با هم موجود است، این ناشی از خصلت ذهن شماست و حال آنكه مطابق این نظریه كه جهان یك واحد حركت است تمام جهان همیشه در یك حالت میان گذشته و آینده است، گذشته فانی شده و آینده نیامده و آنچه را كه «حال» می نامیم اگر درست دقت كنیم می فهمیم كه نیمی از آن آینده و نیمی از آن گذشته است. از این رو هر گذشته می تواند زمینه و شرط و «معد» برای آینده خود باشد؛ یعنی اگر گذشته نبود، آینده ممكن نبود. اگر گذشته را علت حال و آینده می نامیم به معنی علیت اعدادی یعنی به معنی شرطیت گذشته نسبت به آینده است نه به معنی علیت حقیقی كه وجود دهندگی است. از این رو علت واقعی و پدید آورنده عالم را یك حقیقت «قیّومی» محیط بر گذشته و آینده باید دانست و اوست كه عالم را حادث می كند؛ برخلاف گفته فیلسوفان مادی كه می گویند: «عالم، خود، خود را می آفریند؛ خود، خود را می رویاند؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 193
یك نوع تناسل خودرو بر عالم حكمفرماست» [1]. این تصور كه «عالم، خود، خود را می آفریند» از یك سو از عدم تعمق كافی در حقیقت حركت و رابطه ای كه مراتب حركت با یكدیگر می توانند داشته باشند و از سوی دیگر از عدم تعمق كافی در رابطه معلول با علت خود پیدا شده است. این، حالت مداوم جهان است و جهان دائماً در حال حادث شدن است نه اینكه در یك زمان در گذشته حادث شده باشد. به قول مولوی [2]:

هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا

[1] . كارل ماركس در كتاب آثار فلسفی خود عبارتی قریب به همین مضمون دارد كه در اینجا به نقل از كتاب ماركس و ماركسیسم (صفحه 238) آورده می شود:

«به وسیله ژئوگنوزی یعنی وسیله علمی كه تشكیل زمین و تكوین آن را همچون یك پدیده تناسل خود به خود شرح می دهد، ضربه محكمی بر (مفهوم) خلقت (الهی) وارد آمد. نظریه تناسل خود به خود، تنها طریقه رد عملی نظریه خلفت است. »
[2] . دید مولوی در این شعر یك دید عرفانی است و برداشت و تفسیر او با برداشت و تفسیر ما كه فلسفی است از یك نظر متفاوت است، هر چند هر دو به نتیجه واحد می رسد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است