از نظر فیلسوف وجود خدا مسأله ی علم است، از نظر عارف وجود خدا موضوع
علم است (وجود وجود حق) .
همان گونه كه از نظر فیلسوف موضوع علم خود- موجود بماهو موجود- بدیهی
است و نیاز به اثبات ندارد، خدا هم از نظر عارف بدیهی و بی نیاز از اثبات است، بلكه
باید صفات او را اثبات كرد.
در اینجا موضوع، موضوعی است بدیهی؛ نه اینكه هر موضوعی نیاز به اثبات
نداشته باشد.
مسائل عرفان، صفات، اسماء و تجلّیات ذات حق است.
*
یك وجه اختلاف دیگری كه بین حكما و عرفاست آن است كه عرفا تجلّی را
واحد می دانند و به تكرار در تجلّی اعتقاد ندارند مطابق آیه ی:
«وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ. . . » [1]كه
خدا یك تجلّی دارد و آن «وجود منبسط» است و گاه به آن «حق مخلوق به» گویند و
القاب دیگری هم برای آن قائلند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 212
عرفا از تجلّی تعبیر به «علّیت» نمی كنند.
اما حكیم قائل به مراتبی برای وجود و موجودات است:
اوّل ما صدر و ثانی ما صدر،
و به علتی غیر ذات حق هم قائل است منتها در طول ذات حق. عارف گذشته از اینكه
تعبیر به علیت نمی كند، معتقد به تجلی اول و دوم و سوم. . . و لو در طول هم نیست؛
نمی گوید كه از ذات حق جلوه ی اول صادر شد، از جلوه ی اول جلوه ی دوم. . .
عارف به یك جلوه قائل است به نام «وجود منبسط» و می گوید تمام اشیاء (تمام
ماهیات) با همان یك تجلّی پیدا شده اند، و مانند فیلسوف علت به عدد ماهیات قائل
نیست.
عارف می گوید: تمام ماهیات (اعیان ثابته) با یك جلوه ظاهر شده اند و از لوازم
تجلّی حق اند و ظهورات همان یك تجلّی اند.
او «وجود منبسط» را «ظل» و «الرتبة الجمعیة» (یعنی مرتبه ای كه اعیان ثابته همه
در آنجا جمع هستند) می خواند:
این همه عكس می و نقش مخالف كه نمود
یك فروغ رخ ساقی است كه در جام افتاد
كثراتی كه حكیم (كثرات طولی و عرضی: افلاك و عناصر و. . . ) قائل است از نظر
عارف همه از لوازم وجود منبسط است، لذا به وجود منبسط «حق مخلوق به» - یعنی
حقی كه همه ی اشیاء از آن مخلوق می شوند و پدید می آیند- می گوید.
میر داماد به سخن حكما- كه گفته اند اولین صادر عقل اول است- انتقاد كرده و
می گوید صادر اول باید موجودی باشد كه «كل الاشیاء» باشد، نمی تواند موجودی
باشد در طول موجودات دیگر. در واقع میر داماد در اینجا گرایشی به عرفا پیدا می كند.
عرفا معتقدند اشیاء در هر «آن» نو می شود. از نظر اینها عالم دائماً فانی می شود
و موجود می گردد ولی ما خیال می كنیم كه جهان یك چیز ثابت است در حالی كه:
هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 213