در
کتابخانه
بازدید : 322676تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعلاوه قرآن رسما بنی آدم را دعوت به شناخت می كند. این همه در قرآن امر به نظر هست، امر به تفكّر و تدبّر هست، و تعبیراتی از این قبیل: «قُلِ اُنْظُرُوا ما ذا فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ [1]» به این مردم بگو نظر كنید (نظر یعنی فكر كردن) ، فكر كنید در این آسمانها و زمین چه چیزهایی هست، بشناسید. قرآن می گوید در این آسمانها و زمین نظر كنید، بروید هر چه هست بشناسید؛ ای انسان خودت را بشناس، جهانت را بشناس، خدایت را بشناس، زمانت را بشناس، جامعه و تاریخ خودت را بشناس. حتی آیه ی «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» [2](ای اهل ایمان بر شما باد خودتان) آنطور كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 353
الآن در ذهنم هست مفسرینی از قبیل علامه طباطبایی مدّظلّه می گویند یعنی خودت را بشناس.

در آیه ی معروف «ذر» نكته ی عجیبی در باب شناخت خود و خود شناسی هست اگر چه به صورت رمز مانند بیان شده است؛ می گوید: «أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ» (مردم را شاهد بر نفسهای خود گرفت) . شهادت یكوقت ادای شهادت است كه اول انسان چیزی را دیده، بعد می خواهد برای دیگران نقل كند و شهادت بدهد؛ و یكوقت یكی را می آورند برای اینكه اول ببیند و بعد شهادت بدهد. آن را می گویند «ادای شهادت» و این را می گویند «تحمّل شهادت» . قرآن می گوید خدا خود بشر را به خودش ارائه داد (البته این آیه از آیات فطرت است) ، خودش را شاهد بر خودش گرفت، یعنی گفت خودت را ببین! (أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ) تا بشر خودش را دید، خدا گفت: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله. نمی گوید خدا خودش را به بشر ارائه داد، بعد گفت آیا من پروردگار شما نیستم؛ می گوید بشر را به بشر ارائه داد و بعد گفت آیا من پروردگار شما نیستم؟ به چه مناسبت [اینطور گفت؟ ] [آیا] این مثل این است كه آقای زید را [به كسی ] نشان بدهند بعد بگویند آیا عمرو را نمی بینی؟ نه، این حساب دیگر است. در مقام مثل، مثل این است كه كسی به دوستش می گوید آن آینه را نگاه كن، او در آینه نگاه می كند، صورت رفیقش را می بیند؛ تا به آینه نگاه كرد می گوید من زیبا هستم یا نه؟ چرا؟ چون به آینه نگاه كرده است. اگر به دیوار نگاه كرده بود اینطور نبود.

اینقدر خدا با بشر نزدیك است! اینقدر خودشناسی و خداشناسی با یكدیگر آمیخته است! می گوید بشر! خودت را ببین، تا خودش را می بیند می گوید آیا من پروردگار تو نیستم؟ تو خودت را ببینی مرا دیده ای، خودت را بشناسی مرا شناخته ای. جمله ی «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» [3](هر كس خودش را بشناسد خدا را شناخته است) از جملات معروف جهان است، قبل از اسلام هم این جمله گفته شده است، سقراط هم گفته است، در هند هم خیلی ها گفته اند ولی احدی به زیبایی قرآن بیان نكرده است. امیر المؤمنین از این تعبیرات، زیاد در كلماتش هست، در كلمات پیغمبر اكرم (ص) نیز 2 . اعراف/172.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 354
هست، ولی به این زیبایی كه در این آیه ی قرآن آمده احدی بیان نكرده است، با آن لسان رمزآمیز قرآن: بشر را به بشر ارائه داد و گفت خودت را ببین، تا خودش را دید گفت مرا خوب می بینی؟ گفت: آری، تو را خوب می بینم؛ نمی گوید «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» ، دوتا معرفت ردیف نمی كند: معرفت خودت، تا بعد، از آن منتقل بشوی به معرفت خدا. اینقدر این دو معرفت به هم نزدیك است كه اگر این را ببینی آن را دیده ای. دیگران دوتا معرفت در كنار هم قرار داده اند، قرآن به یك تعبیر می گوید همان عرفان نفس كافی است، اگر عرفان نفس باشد عرفان رب هم هست. اینقدر عرفان نفس با عرفان رب یكی است! مثل نگاه كردن به آینه است. در عین اینكه آینه غیر از صورتی است كه در آن است اما اگر آینه را ببینی نمی توانی صورت درون آن را نبینی.

وقتی انسان این نكات قرآن را تدبّر می كند واقعاً حیرت می كند. آیت بودن یعنی این. شما حساب كنید پیغمبر یك مرد عرب امّی، یك دهاتی، در مكه كه مثلاً به اندازه ی سولقان ما بوده است و چهارتا تاجر رباخور در آنجا بوده، مكتب ندیده است، استاد و معلّم ندیده است، باسوادهای جامعه اش در سطح كلاس سوم امروز بوده اند، فقط یك خطی می خوانده اند و كج و كوله ای می نوشته اند؛ آیا به زبان چنین مردی اینچنین سخنان لطیف و ظریف جاری بشود باوری است بدون اینكه یك ارتباط معنوی با عالم دیگر در كار باشد؟ سخنی بگوید كه سقراطها هرگز نتوانسته اند به این لطافت سخن بگویند؟ اینقدر دید وسیع داشته باشد. یك مرد عرب امّی كه معلومات خودش (معلومات بشری اش) از یك چوپان ما كمتر بوده است [بگوید] : «قُلِ اُنْظُرُوا ما ذا فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ» نظر كنید در این آسمانها و زمین (به زمین هم قناعت نمی كند) ، ببینید در تمام این جهان چیست، تمام جهان را بشناسید. پس قرآن كه دعوت به شناخت می كند، امكان شناخت برایش مطرح نیست یعنی امكان شناخت [از نظر او] مسلّم است.

البته راجع به امكان شناخت، برخی مسائل جزئی هست كه اگر لازم باشد بعد عرض می كنم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 355

[1] . یونس/101.
[2] . مائده/105.
[3] . غرر الحكم و دررالكلم، فصل 77، حدیث 301.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است