فیلسوفان ما- چنانكه عرض كردم- برای شناخت، مراحل قائل هستند. آنها
شناختهای تجربی را سه مرحله ای می دانند ولی چون همه ی شناختها را منحصر به
شناخت تجربی نمی دانند، قائل به شناختهای دو مرحله ای هم هستند، یعنی شناخت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 397
تعقلی غیر تجربی. این نوع شناخت از احساس آغاز می شود و با تعقل پایان می یابد
بدون اینكه نیازی به مرحله پراتیك و عمل داشته باشد.
اینجاست كه یك سؤال مطرح می شود كه اگر پای پراتیك و پای عمل در میان
نباشد پس معیار شناخت چیست؟ بحث مهمی كه ماركسیستها مطرح می كنند این
است كه اگر آنطوری كه شما می گویید شناخت دو مرحله ای هم داشته باشیم و مرحله
سوم نداشته باشیم، این شناخت ناقص است؛ چرا؟ چون فاقد مرحله سوم كه مرحله ی
پراتیك و مرحله ی معیار است می باشد، و تنها با پراتیك می شود یك شناخت را محك زد
كه آیا درست است یا نادرست.
ما نه تنها این اصل را قبول نداریم كه تنها معیار برای درستی شناخت، عمل و
پراتیك است، حتی نمی گوییم كه در بعضی موارد، معیار شناخت، شناخت است و در
بعضی دیگر، عمل، بلكه بالاترش را می گوییم: در همان جا هم كه معیار شناخت عمل
است، برای شما ثابت می كنیم كه آنجا هم معیار شناخت، شناخت است. بسیار مسأله ی
حساسی است كه ما بعدا به این مسأله می رسیم. پس پاسخ این اشكال را كه از طرف
ماركسیستها عنوان می شود- كه یگانه معیار شناخت عمل و پراتیك است و شما كه
شناخت را دو مرحله ای می دانید شناختتان بی معیار است پس درست نیست- در
مبحث «معیار شناخت» خواهیم داد.