انسان یك رابطه ی ابتدائی و مستقیم با عالم عین دارد كه همان رابطه ی احساسی
است. بعد از مرحله ی احساس، این خود ذهن است كه در درون خودش احساس را تا
مرحله ی تعقل، و شناخت احساسی و سطحی را تا مرحله ی شناخت منطقی و عمقی بالا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 406
می برد. اینجاست كه مشكل بزرگ به وجود می آید و آن اینكه مرحله ی دوم چگونه
می تواند اعتبار داشته باشد؟
اعتبار مرحله ی اول لااقل در ابتدای نظر روشن است. من می گویم این سالن
مستطیل است، چرا؟ چون می بینم كه مستطیل است، دیگر دلیل نمی خواهد. من
اینچنین احساس می كنم كه این سالن مستطیل است، پس مستطیل است. تا در
مرحله ی شناخت سطحی هستیم، چون شناخت سطحی معلول رابطه ی مستقیم دستگاه
ادراكی من با عالم عین است، جای اشكال و تردید نیست. [ذهن در مرحله ی شناخت
سطحی ] مثل یك دستگاه دوربین فیلمبرداری است كه در مقابل یك صحنه قرار
می گیرد و از آن آنچنانكه هست عكس برمی دارد.
همه این را قبول دارند كه مرحله ی بعد یعنی مرحله ی تفكر، مرحله ی شناخت منطقی-
كه شناخت ما، هم عمقی است
[1]و هم وسیع و گسترده (كه وضع گستردگی آن را عرض
می كنم) و این در حالی است كه این گستردگی را خود ذهن انجام می دهد- معلول
رابطه ی ذهن با خارج نیست؛ ذهن در درون خودش یك نوع عملیاتی انجام می دهد كه
شناخت سطحی تبدیل به شناخت منطقی می شود، شناخت از یك درجه پایین به یك
درجه بالا می رود در حالی كه هیچ مربوط به رابطه ی مستقیم ذهن با عین نیست.
مثل این است كه یك دستگاه عكسبرداری از صحنه ای عكس بردارد، بعد
عكاس در تاریكخانه ی عكاسی یك سلسله چیزها را برعكس بیفزاید. مثلاً اگر در مقابل
دوربین ده نفر قرار گرفته اند و عكس برداشته شده است، عكاس در تاریكخانه این ده
نفر را تبدیل به هزار نفر، ده هزار نفر و بلكه تبدیل به نامتناهی كند.
ذهن، این دستگاه خارق العاده و عجیب- كه تعبیر عكسبرداری برایش كوچك
است- با دستگاههای فیلمبرداری خودش (یعنی با حواس) از یك عده ی معدود و
محدود عكسبرداری می كند، سپس در تاریكخانه ی
[2]خودش این فیلم را كه مربوط به یك
صحنه ی كوچك است به یك صحنه ی بزرگ و وسیع و در حد نامتناهی گسترده تبدیل
می كند در حالی كه اعتبار آن ندیده ها و گسترده شده ها- كه خود ذهن [قطع نظر از
خارج با عمل تعمیم به آنها دست یافته است ] از اعتبار آن مقداری كه این دستگاه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 407
فیلمبرداری فیلم برداشته است یك ذره كمتر نیست، بلكه برابر است.
[1] . [درباره ی تبدیل شناخت سطحی به شناخت عمقی در جلسه ی بعد توضیح داده می شود] .
[2] . اگر من «تاریكخانه» می گویم در این تعبیر مناقشه نكنید.