در
کتابخانه
بازدید : 304734تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Expand 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Collapse 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از اصول دیالكتیك اصل حركت است. راجع به حركت، تاریخچه ای در كتابهای تاریخ فلسفه ذكر می كنند كه به طور اجمال در اینجا بیان می شود.

یكی از چیزهایی كه از قدیم فكر بشر را به خود مشغول داشته است، تغییراتی است كه در عالم مشاهده می شود. این تغییرات هم مانند «تضاد» جنبه ی عمومی داشته و قهراً اذهان را به طرف خود جلب می كرده است.

افكار، در میان تغییر و ثبات یعنی اینكه آیا اصل، ثبات است و تغییرها امور سطحی و ظاهری و احیانا فریب و خیال است یا اصل، تغییر است و ثبات امر ظاهری و خیالی [در تردید بود] .

در فلسفه ی قدیم یونان- كه به تصدیق امروزیها نطفه ی همه ی فلسفه هایی كه در عصرهای بعد پیدا شده در آن دوره وجود داشته است- بعضی فیلسوفان بیشتر توجهشان به تغییر بوده است و هراكلیت نماینده ی این گونه طرز تفكر است. البته از او در این مورد، تنها جمله هایی ذكر شده است نه برهان فلسفی، مانند جمله ی معروف «هیچ كس در یك رودخانه دو بار آبتنی نمی كند» كه اشاره به این است كه همه چیز در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 878
عالم در حال تغییر و دگرگونی است، و در همین اصل اجتماع وجود و عدم در حركت (به تفسیر ماركسیستها) این جمله از هراكلیت نقل شده است.

در مقابل، نحله های فلسفی دیگری مانند الیائیان و همچنین طبیعیون بودند كه تغییر را یك امر عارضی می دانستند. پارمنیدس كه یك فیلسوف الیائی بود، معتقد بود كه «موجود» لازمه اش چند چیز است، یكی ثبات و دیگر ازلی بودن و فنا نداشتن. او با یك تحلیل فلسفی می خواست استدلال كند كه هرچه هست ثبات است و تغییر واقعیت ندارد.

شاگرد او كه زنون الیائی و احیاناً «زنون اكبر» از او تعبیر می كنند، براهینی بر امتناع وقوع حركت اقامه می كرده است. پارمنیدس فقط از راه تحلیل «موجود» می خواست نفی حركت و تغییر را اثبات كند، ولی زنون براهینی هم بر محال بودن تغییر اقامه می كرده است. برهانی از او معروف است كه عین آن را متكلمین ما كه قائل به «جزء لایتجزّی» هستند اقامه می كنند، حالا معلوم نیست آیا از او گرفته اند یا صرفاً توارد ذهنین است. در بحث جزء لایتجزّی مثال به بطیئی می زنند كه سریعی از پی او می رفت و به او نمی رسید و محال هم هست كه به او برسد، چون هر مسافتی منقسم می شود به دو قسم و هر قسمی باز منقسم می شود به دو قسم، الی غیر نهایة، بنابراین فاصله ی میان بطئ و سریع را اگر بخواهد طی كند، قبل از طی كردن نیمه دوم باید نیمه اول را طی كند، نیمه ی اول هم باز تقسیم پذیر است و هر قسم آن هم باز تقسیم می شود، و چون به طور غیر متناهی تقسیم می پذیرد، محال است در زمان متناهی حركتهای غیر متناهی واقع بشود.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است