در
کتابخانه
بازدید : 304822تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Collapse مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Expand <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آندره پی یتر در صفحه ی 14 كتاب ماركس و ماركسیسم می گوید:

«اگر مكتب ماركس را به اجزاء اساسی آن خلاصه كنیم چنین جلوه گر خواهد شد:

1. به صورت یك دیدگاه كلی درباره ی تاریخ بشر (فلسفه ی ماركسی) .

2. به صورت یك كاربرد خاص این دیدگاه كلی، در مورد رژیم سرمایه داری (اقتصاد ماركسی) .

3. به صورت یك پیش بینی در مورد وقوع اجتناب ناپذیر تغییرات اجتماعی، با تكیه به تضادهای این نظام (انقلاب ماركسی) [1]. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 501
جزء سوم از اجزاء فوق، چیزی است كه به این مكتب جاذبه داده است. یكی از جاذبه های بزرگ مكتب ماركس این است كه پیروان آن معتقدند كه می توان از این فلسفه به صورت یك دانش انقلابی استفاده كرد، یعنی به صورت ابزاری است كه به وسیله ی آن می شود وضع حاضر را توجیه كرد و سپس آینده را براساس آن پیش بینی نمود و با تكیه بر آن راهی به سوی آینده گشود. این مهم ترین حرفی است كه اینها دارند و لذا می گویند صرف اینكه شما بیایید تفسیری از تاریخهای گذشته بكنید كافی نیست.

خود ماركس هم گفته است كه فلسفه، تفسیر جهان نیست، تغییر جهان است؛ یعنی فلسفه تا آنجا كه در مقام این است كه ببیند جهان چگونه است و چگونه نیست، ارزشی ندارد؛ فلسفه آن مقدار ارزش دارد كه وسیله ای برای تغییر جهان باشد، یعنی بتواند اوضاع حاضر را تشریح كرده و آینده را پیش بینی و مراحل تحول یك جامعه را از هم اكنون پیشگویی كند، همچنانكه یك طبیب حاذق كه بیمار را معاینه می كند می تواند نه تنها وضع فعلی او بلكه حالات بعدی و نحوه ی علاج او را نیز بیان كند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 503

[1] . قبلاً كه این قسمت را مطالعه می كردم اشكالی به نظرم آمد و آن اینكه جزء سوم اصل جداگانه ای نیست، نتیجه ی جزء اول و بلكه عین آن است و می توان مكتب ماركس و اجزاء اصلی آن را به گونه ای دیگر تشریح كرد و با سه اصل دیگر مشخص نمود:

الف. نظریه ی منطقی كه روش تفكری است مبتنی بر دیالكتیك (منطق هگلی و ماركسی)
ب. تفسیر تاریخ بر اساس اقتصاد، یعنی اینكه زیربنا اقتصاد است و اقتصاد تعیین كننده ی همه ی اوضاع و احوال دیگر است كه این همان ماتریالیسم تاریخی است (فلسفه ی ماركسی) .

ج. نظریه ی [اقتصادی ] كه عبارت از سوسیالیسم یا اشتراكیت است (اقتصاد ماركسی) .

یعنی ماركسیسم بر این سه اصل استوار است. ماتریالیسم را هم می توان به صورت اصل چهارم ذكر كرد ولی ماتریالیسم جزء جوهر ماركسیسم نیست هر چند كه لازمه ی ماركسیسم است و خود ماركس ماتریالیست و معتقد به ماتریالیسم بوده است. امروزه در دنیا ماتریالیسم را برای ماركسیسم یك امر ضروری نمی دانند، برخلاف دیالكتیك كه جزء اركان ماركسیسم و از ضروریات آن است، همچنانكه ماتریالیسم تاریخی و سوسیالیسم نیز از اجزاء اساسی ماركسیسم و غیر قابل انفكاك از آن می باشند؛ و از آن جهت كه می شود نظریات ماركسیستی را از افكار ضد دینی و ضد خدایی جدا كرد، در دنیای اروپا كسان زیادی پیدا شده اند كه ماركسیست هستند و در عین حال ضد دین و ضد خدا نیستند. ولی البته بدون تجدید نظر در مفهوم منطق دیالكتیك و در مفهوم ماتریالیسم نیز جدا كردن ماركسیسم از ماتریالیسم ممكن نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است