در
کتابخانه
بازدید : 304737تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Collapse قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse فصل نخست: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی جدلی فصل نخست: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی جدلی
Expand فصل دوم: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی مادی گرافصل دوم: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی مادی گرا
Expand فصل سوم: فلسفه ی ماركسی، فلسفه ی پراكسیس فصل سوم: فلسفه ی ماركسی، فلسفه ی پراكسیس
Expand <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چنانكه گفتیم فصل نخست از قسمت اول این كتاب كه تحت عنوان «فلسفه ی ماركسی» از آن نام برده شده است و هم اكنون مورد بحث ماست در واقع همان منطق ماركس است. مطالبی هم كه قبلاً تحت عنوان «دو نوع فلسفه» ذكر شد بیشتر مربوط به منطق بود، زیرا بحث در این باره بود كه فلسفه ها و جهان بینی ها و طرز تفكرها بر دو گونه است: طرز تفكرهایی كه جهان را براساس «بودن» توجیه می كنند، و طرز تفكرهایی كه جهان را براساس «شدن» توجیه می كنند؛ و طرز تفكر همان منطق است. در اینجا نیز مطلب را تحت عنوان «دو نوع استدلال» ذكر می كند و واضح است كه استدلال به منطق یعنی طرز تفكر مربوط می شود. می گوید آن فلسفه هایی كه جهان بینی آنها براساس «بودن» است و به اشیاء و موجودات به شكل بودها نگاه می كنند طرز استدلالشان منطق است- كه منظور از منطق در اینجا همان منطق صوری ارسطویی است- و در آن منطق، توجه فقط به ذهن و اندیشه است و می خواهد قوانین خرد و اندیشه و بلكه قوانین كلام و سخن را بیان كند [1].

می گوید طریقه ی استدلال جهان بینی «بودن» منطق است و قوانین كلام و اندیشه و خرد را بیان می كند و به همین نسبت از واقعیات دور می شود، برخلاف جهان بینی «شدن» كه طریقه ی استدلالش زندگی است یعنی خود طبیعت است، با قوانین خرد و اندیشه كاری ندارد، طبیعت گراست و به طبیعت توجه دارد و طرز استدلالش را مستقیما از طبیعت می گیرد. فلسفه ی «بودن» چون خردگراست و لازمه ی خردگرایی همان دو اصل معروف «هو هویّت» و «امتناع اجتماع نقیضین» است، یعنی الف الف است و الف غیر الف نیست، پس به ثبات معتقد است، زیرا مفهوم اصل هوهویت و اینكه می گوییم «الف الف است» این است كه هر چیزی خودش خودش است و حال آنكه در طبیعت هر چیزی در عین اینكه خودش خودش است غیر خودش است، زیرا در حركت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 512
ثبات نیست بلكه غیریت است و هر چیزی در آن واحد هم خودش است و هم غیر خودش؛ در طبیعت هر چیزی تولدی و رشدی و مرگی دارد، یعنی در طبیعت همیشه اینها با هم توأم است، یعنی ثبات وجود ندارد، شیئی اگر متولد می شود به همان حال باقی نمی ماند، رشد می كند، در حال رشد هم باقی نمی ماند بلكه مرگ را به دنبال دارد. این حدوث و رشد و فنا همیشه توأم با یكدیگر است و هستی هر چیزی رو به نیستی خودش است.


[1] . زیرا ما معنا را با لفظ بیان می كنیم، پس همان طور كه در منطق قوانین اندیشه را بیان می كنیم قوانین كلام و سخن را هم بیان می كنیم، و به همین لحاظ كه پیوند عمیقی میان قوانین منطق صوری و به كار بردن آنها در لفظ و كلام وجود دارد، منطق را «منطق» نامیدند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است