[1]
مؤلف كوشش كرده كه یك حلقه ی واسطی بین فوئرباخ و ماركس پیدا كند، كه آیا
این تفاوتی كه میان فوئرباخ و ماركس هست، تمام این فاصله را خود ماركس طی كرده
یا نه، قبل از ماركس كس دیگری بوده و ماركس از او استفاده كرده است؟ می گوید: مقداری از این كار را یكی دیگر از هم شاگردی های ماركس به نام «موئیزهس» كه از
پیروان چپ گرای هگل بود انجام داد. كار او در این حد بود كه آمد گفت پول مایه ی
از خود بیگانگی بشر است، پس دین در درجه ی دوم قرار گرفت، یعنی اساس پول است و
نیز برای پول است كه دین به وجود آمده است، استثمارگرها به خاطر استفاده ی
خودشان دین را به وجود آورده اند. پس نظام اجتماعی قائم بر مالكیت اختصاصی
یعنی قائم بر حكومت پول است كه سبب از خود بیگانگی می شود كه در اینجا مسئله
مالكیت مطرح می شود.
[1] . ماركس و ماركسیسم، ص 30.