در
کتابخانه
بازدید : 304788تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Collapse قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Expand فصل نخست: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی جدلی فصل نخست: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی جدلی
Collapse فصل دوم: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی مادی گرافصل دوم: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی مادی گرا
Expand فصل سوم: فلسفه ی ماركسی، فلسفه ی پراكسیس فصل سوم: فلسفه ی ماركسی، فلسفه ی پراكسیس
Expand <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به طور كلی درباره ی جامعه ی بشری این بحث از اول مطرح است كه آیا جامعه واقعاً از خود حیات دارد، یعنی آیا درست مانند هر موجود زنده از یك روح و یك حیات برخوردار است و خاصیتهای موجود زنده را داراست یا نه؟ البته این مطلب را به شكل تعبیر خطابی و به شكل تشبیه بسیار تكرار می كنند ولی مطلب از حد تشبیه بالاتر است، می خواهند بگویند كه این امر به صورت یك واقعیت وجود دارد. به قول اینها ما معمولا «انفرادی» فكر می كنیم، یعنی اصالت را برای فرد قائل هستیم و جامعه را یك امر اعتباری می دانیم و می گوییم جامعه همان مجموع افراد است و مجموع- یعنی كل مجموعی- هم وجودی ندارد و وجودش اعتباری است، وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 621
واقعی متعلق به افراد است، پس اگر ما چیزی را به «كل» نسبت بدهیم، جز تعبیر مجازی و شاعرانه چیز دیگری نیست، ولی مطلب حتما به این نحو نیست.

اخیراً نظریه ای پیدا شده و از طرف جامعه شناسان مانند جامعه شناس معروف فرانسوی دوركهیم هم تأیید شده كه جامعه اصالت و حقیقت دارد و افراد اصالت و حقیقتی ندارند. راهی هم كه برای توجیه این نظریه بیان می كنند یك راه نسبتاً علمی است، می گویند: مگر در مركبات دیگر چطور است؟ عناصر كه با هم تركیب می شوند و یك شئ ثالث به وجود می آید، مثلاً دو عنصر اكسیژن و هیدروژن تركیب می شوند آب به وجود می آید، این آب الآن یك هویت جدید است و اجزایش در آن مستهلك اند و الآن دیگر نمی توانیم بگوییم اكسیژن و هیدروژن وجود دارد و آب یك امر اعتباری است؛ نه، الآن آنكه حقیقی است خود آب است. دوركهیم معتقد است افراد هم در جامعه همین طورند. ما افراد را یك وقت از نظر زیست شناسی در نظر می گیریم، این اندامها كه با هم تركیب نمی شوند، اینها از هم جدا هستند، این یك شخص است و آن یك شخص دیگر؛ ولی آنكه جامعه را تشكیل می دهد این اندامهای لا یشعر نیستند، انسانها هستند، انسانها از آن نظر كه شخصیت دارند نه از آن نظر كه شخص هستند كه از این نظر شئ هستند نه شخصیت.

انسانها از نظر وجود اجتماعی نتیجه ی هزاران فعل و انفعالی هستند كه در جامعه رخ داده است یعنی واقعاً افراد جامعه از جهت روحی با هم تركیب شده اند. وقتی دو نفر با هم هستند یكی از دیگری فكر و سرشت و خلق و خوی می گیرد و آن دیگری نیز از او الهام می گیرد. این تأثیر واقعی است.

می رود از سینه ها در سینه ها
از ره پنهان صلاح و كینه ها
به نحوی كه خود انسان نفهمد، معاشرتها به طور ناآگاه اثر می كند، مثل آب سرد و گرمی كه به یكدیگر می رسند و این در آن و آن در این اثر می كند و یك حد معتدلی به وجود می آید. یك فرد را اگر ما از نظر شخصیتش در نظر بگیریم، عبارت از مجموع آثار متقابلی است كه با افراد دیگر داشته است، نه فقط افراد هم زمان خودش بلكه افرادی هم كه در گذشته بوده اند، كه اگر از این نظر حساب كنیم گذشته ها هم زنده اند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 622
یعنی مثلاً بوعلی سینا الآن از نظر حیات اجتماعی زنده است [1].

البته این حرف دوركهیم است و من از سابق در همین مسأله فكر می كردم، و به نظرم رسید كه تركیب اجتماع یك تركیب منحصر به فرد است، نه از تركیبهای اعتباری است از قبیل درختهای یك باغ كه هر درختی مستقلاً زندگی می كند و از یكدیگر تغذیه نمی كنند، و نه از تركیبهای طبیعی است كه شخصیت فرد مستهلك در شخصیت جامعه باشد، چون لازمه ی این همان جبر اجتماعی است كه امثال دوركهیم قائل هستند و در این صورت برای فرد اصلاً شخصیت مستقل باقی نمی ماند و فرد در مقابل جامعه و روح جامعه مجبور مطلق است. مسلّم است كه این نظریه از این جهت درست نیست ولی بدون شك این مطلب درست است كه بر جامعه یك روح واحد می تواند حكمفرما باشد و آن روح واحد همان فرهنگ حاكم بر جامعه است و افراد عضو آن هستند، ولی این روح واحد از نظر ما روح الكل است نه كلی. همین حرف به زبان دینی و مذهبی به تعبیرات گوناگون بیان شده است: همه ی مؤمنین یك جامعه ی واحد را تشكیل می دهند:

المؤمنون ابوهم النّور و امّهم الرّحمة.
مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم كمثل الجسد. . . [2].
اینها فقط تشبیه نیست، واقعیت است. اگر بنا بشود در یك جامعه یك ایمان و روح واحد حكمفرما باشد، تا حد زیادی افراد آن جامعه حكم اندام همان روح را پیدا می كنند. خلاصه اینكه این مسأله كه آیا جامعه ماهیت واقعی دارد یا نه، یكی از مسائلی است كه در باب جامعه مطرح است، و از بحثهای خوبی هم كه در تفسیر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 623
المیزان مطرح شده- بدون این كه به این آراء هم توجه داشته باشند- همین است كه می گویند: قرآن به طور جدی برای جامعه وحدت واقعی قائل است؛ اجل، مدت، روح، حیات و سرنوشت مشترك قائل است، و این یكی از بحثهای قرآنی بسیار جالب است كه در جاهای متعدد از المیزان بدان اشاره شده است و چنانكه گفتیم از نظر ما هم تا حد زیادی درست است یعنی جامعه حكم یك موجود زنده را دارد و حیات بر جامعه حكمفرماست، انفراد محض و مطلق در كار نیست.


[1] . سؤال: آیا تأثیر و تأثر، دلیل بر جدایی نیست؟ جواب: تأثیر و تأثری كه از آن یك شخصیت جدیدی به وجود آمده است، یعنی انسان به اعتبار یك شخص فقط قابلیت این را دارد كه اثر بپذیرد، و مقدار كمی هم می تواند اثر بدهد. یك نفر در میان میلیاردها افراد گذشته و حال یك میلیاردم می تواند اثر بگذارد و اثر زیادی بپذیرد، بنابراین آن چیزی كه الآن به نام شخصیتش هست و وجود دارد همان است كه جامعه به او داده است و این شخصیت همان چیزی است كه همه به طور مشابه آن را گرفته اند و مجموع افراد یك واحد فرهنگی را تشكیل می دهند و اگر ما وجود فرهنگی را در نظر بگیریم وضع همه ی ما مثل وضع عناصر آب نسبت به آب است.
[2] . جامع الصغیر، ج /2ص 155.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است