در
کتابخانه
بازدید : 304749تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Collapse قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Expand فصل نخست: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی جدلی فصل نخست: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی جدلی
Expand فصل دوم: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی مادی گرافصل دوم: فلسفه ی ماركسی- فلسفه ی مادی گرا
Collapse فصل سوم: فلسفه ی ماركسی، فلسفه ی پراكسیس فصل سوم: فلسفه ی ماركسی، فلسفه ی پراكسیس
Expand <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در صفحات قبل دیدیم كه ماركسیسم معتقد است كه تاریخ را مبارزات طبقاتی به وجود آورده و تاریخ محصول مبارزات طبقاتی است. تا اینجا قضیه شكل جبری و خود به خودی دارد یعنی ما به تاریخ به عنوان یك واقعیت موجود، واقعیتی كه جریانی داشته و این جریان یك علل اصلی داشته است نگاه كرده ایم و ریشه ی تحولات تاریخی را تحولات اقتصادی و ماهیت مبارزات اجتماعی را مبارزات طبقاتی دانسته ایم و در حقیقت تاریخ را محصول عمل و كار ولو كار تجسم یافته (ابزار تولید) انگاشته ایم نه محصول اندیشه.

در اینجا قهراً یك مسأله ی دیگر همیشه مطرح است و آن اینكه چگونه باید در این راه كوشش كرد. مسأله در ابتدا به این شكل مطرح است كه آیا اصلا جایی برای طرح این سؤال كه «چگونه باید كوشش كرد؟ » باقی است یا نه؟ زیرا «چگونه باید كوشش كرد؟ » در واقع نوعی تكلیف و وظیفه است و تكلیف و وظیفه فرع اختیار و آزادی و نوعی اصالت اندیشه است و اگر [تاریخ ] مبتنی بر جبر مطلق باشد دیگر نمی توان از «چه باید كرد» و «چه نباید كرد» سخن گفت، زیرا بنا بر این فلسفه آنچه انجام می گیرد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 640
[جبرا] انجام می گیرد و انسان نقشی در این مورد ندارد. اما ماركسیستها در عین اینكه به اصل حتمیت و جبر تاریخی معتقدند هرگز نمی خواهند بپذیرند كه در فلسفه ی ما اختیار و آزادی نقشی ندارند. به خود ماركس هم اعتراض شده و از او سؤال شده است [كه حتمیت و جبر تاریخی چگونه با اختیار و آزادی انسان سازگار است؟ ] و ماركس و انگلس هر دو اختیار را توجیه كرده اند ولی به نحوی توجیه كرده اند كه با حتمیت تاریخی كه خودشان قائل هستند منافات نداشته باشد، و ما بعدا روی آن بحث می كنیم.

آندره پی یتر نیز در آخرین قسمت از بخش مربوط به مادی گرایی تاریخی، تحت عنوان «مبارزات طبقاتی» به بحث درباره ی طبقات و مبارزات طبقاتی پرداخته و در پایان مسأله ی «چگونه باید در این راه كوشش كرد؟ » را مطرح كرده كه البته روش منطقی این بود كه اول این سؤال را مطرح می كرد كه آیا جایی برای این كوشش هست یا نه و بعد این سؤال مطرح می شد كه اگر جایی برای این كوشش هست چگونه باید كوشش كرد؟ و سپس این سؤال را مطرح كرده كه «چگونه می توان به یاری این تحول تاریخی آمد؟ » (كه این همان «امر بین الامرین» ماركس است كه بعدا درباره ی آن سخن خواهد گفت) ؛ یعنی تحول تاریخی به هر حال رخ می دهد و با آن نمی شود مبارزه كرد و جلویش را گرفت، نه انسان آن را به وجود می آورد و نه می تواند جلویش را بگیرد، ولی به نوع خاصی می تواند به قول اینها به یاری آن بیاید، همچنانكه می تواند با آن مبارزه كند و خودش را فانی كند. لهذا تعبیرش این است كه «چگونه می توان به یاری این تحول تاریخی آمد؟ » و سپس می گوید: «همه ی این سؤالها به مسأله ی عمل و تعهد مربوط می شود، یعنی به چیزی كه ماركس به دنبال فوئرباخ آن را «پراكسیس» نامید» . پس پراكسیس یعنی عمل و تعهد، البته نه مطلق عمل. در اینجا باید اصطلاح خاص فوئرباخ و ماركس را در مورد این تعبیر درك كرد.

«پراكسیس» به طوری كه می گویند مثل اكثر لغات فلسفه ی جدید یك ریشه ی یونانی دارد و به معنای عمل است در صورتی كه خود، مقصد برای خود باشد، نه عملی كه مقدمه ی یك عمل دیگر است. ولی در اصطلاح ماركس و فوئرباخ پراكسیس یك مفهوم خاص دارد. عجالتا ما آن را به همان معنی عمل و تعهد به كار می بریم ولی بحث را از یك نقطه ی دورتری شروع می كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 641
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است