در
کتابخانه
بازدید : 304874تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Collapse 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Expand 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك خدشه یا توضیح و تفسیری در اینجا هست و آن اینكه این اصل استخدامی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 728
كه ایشان در مطلق جانداران قائل هستند قابل قبول نیست. ما هم در پاورقیهایی كه در آنجا نوشتیم مطلب را طوری طرح كردیم كه چنین تعمیمی در آن نبود. در انسان هم، در همه ی افعال اختیاری اش نیست، در پاره ای از افعال اختیاری انسان یعنی آنهایی كه با فكر و اندیشه انجام می دهد صادق است. در اینجاست كه مسأله ی باید و نباید و مفهوم حسن و قبح عقلی جریان دارد. ولی انسانی كه به مرحله ی رشد نرسیده باشد، مثل كودكی كه شیر می خورد، كارهایش به كارهای طبیعی و غریزی شبیه تر است، بلكه حقیقتا هم غریزی است. حیوان علی رغم آنچه گفته اند كه متحرك بالاراده است مسامحة، متحرك بالمیل است. انسان رشد یافته است كه متحرك بالاراده است. میان اراده و عقل از یك طرف ارتباط است، و میان میل و شهوات از طرف دیگر. میل یك حالت انفعالی است. حیوان یا انسان كه از روی میل كاری را انجام می دهد، به هر اندازه كه تحت تأثیر میل باشد و با میل آن كار را بكند، آگاهی و فكر و عقل و اینها كنار می روند و بیشتر حالت غیر اختیاری پیدا می كند. مثلاً انسان وقتی غذایی را می بیند میل به آن پیدا می كند، دست می برد به سوی آن غذا، مثل این است كه از بیرون یك رابطه ای با انسان برقرار شده است كه انسان را می كشد به سوی خودش. برعكس، وقتی انسان كاری را با اراده انجام می دهد، خودش [را] از بیرون می برد و از درون خودش تصمیم می گیرد. مثلاً اگر میل به غذایی داشت، با خودش حساب می كند كه خوردن این غذا چه عوارضی به بار خواهد آورد، و با اینكه غذای دیگر نامطلوب است با اراده به سوی آن دست دراز می كند، در صورتی كه میل به غذای دیگر داشت، ولی اراده خود را جمع می كند. اراده حالت «خود را از بیرون جمع كردن» دارد و لذا اراده مساوی است با آزادی. عقل و اراده، انسان را از كشش میلها آزاد می كند و به خود متكی می كند و با فكر علی رغم میل خودش رفتار می كند. البته ممكن است میل و اراده در یك مورد جمع شوند، یعنی هم به یك چیزی میل باشد و هم به حكم عقل باشد [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 729
مسأله ی بایدها و نبایدها برای انسان عاقل مطرح است، همان طوری كه قدمای ما هم آن را جزء عقل عملی می دانند نه نفس از جنبه عملی، آنها هم این احكام را احكام عقل عملی می دانند. حسن و قبح، حكم عقل عملی است، آن قوه ی مفكره ی درك كننده ی «كلی» از آن جنبه ای كه بدن را تدبیر می كند، و الاّ در مورد انسان از آن حیث كه حكم عقل بر او حاكم نیست، یا حیوان، هیچ اعتباری نیست، و این مجاز اتفاقا یكی از مختصات انسان است. این انسان است كه اندیشه اش به حدی رسیده كه حد یك شئ را به شئ دیگر می دهد و به انسان زیبا می گوید «ماه» . یك موجودی به نام «ماه» می بیند و یك موجودی به نام «انسان» ، و در آن یك حسن و زیبایی می بیند و نسبت به آن احساساتی دارد و بعد حد آن را بر این منطبق می كند تا احساساتی كه نسبت به آن دارد بر این منتقل كرده باشد. این عمل یكی از نشانه های رشد انسانی است و حیوان ابدا قادر نیست چنین تصرفاتی بكند. این كار در واقع مثل یك نوع گریم و توالت كردن است كه انسان در حس خودش یك زیبایی برای یك انسان احساس می كند، بعد یك زیباییهای عرضی به آن اضافه می كند. در عین اینكه می داند این زیباییها مال خود آن انسان نیست، مال آب و رنگ و خال و خط است، ولی همین آب و رنگ كه از بیرون آورده و به آن اضافه كرده، باعث می شود كه احساساتش نسبت به آن شخص مضاعف می شود، نه اینكه دو احساس دارد، یكی مال آب و رنگ و دیگری مال شخص. در مجاز و تعبیرات شاعرانه هم همین طور است. وقتی [انسان ] حد یك شئ را به شئ دیگر می دهد، اصلا در نظرش این شئ زیباتر می شود، مثل رودكی كه برای امیر سامانی آن شعرها را گفت. بخارا كه همان بخارا بود، در عین حال چنان وضع را در نظر او زیبا جلوه داد كه [او را از جا كند] [2]. اینها از معجزات فكر انسان است [3].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 730
پس یك اشكالی كه به حرف ایشان (علامه طباطبائی) وارد است این است كه عالم اعتبار را به همه ی موجودات زنده نمی شود [تعمیم ] داد، عالم اعتبار مخصوص به انسان است، آنهم عقل عملی انسان.

بعد ایشان بحث «ادراكات اعتباری» را ادامه می دهند [4]كه بیشتر به درد علم اصول می خورد تا فلسفه ی اخلاق، و آن مقداری كه با فلسفه ی اخلاق مربوط می شود همین مقداری است كه بیان شد.


[1] . سؤال: در جایی كه میل پیدا می شود و [انسان ] دست می برد، آیا اصلاً اراده نیست، یا هست ولی سریع است؟ جواب: اراده ی ضعیفی است. من نمی گویم هیچ چیز وجود ندارد، مقصود این است كه روشن شود اراده و میل دو چیز است و انسان هرچه محكوم میل باشد اراده در او ضعیف تر است. این حرفی كه حاجی و حتی خود آخوند (البته در بعضی جاها، زیرا در جاهای دیگر خلاف آن را گفته) و حتی شیخ هم گفته كه اراده و شوق یكی است [حرف درستی نیست ] . ولی در جاهای دیگر تصریح می كنند، خود شیخ هم تصریح می كند كه اراده غیر از شوق است. اراده آن حالت اجماع نفس است، حالت تصمیم گیری نفس است كه عقل دخالت كرده و محاسبه به میان آمده و ترجیح عقلی انجام گرفته است. هرچه اینجور باشد اراده قویتر است.
[2] . رجوع شود به اصول فلسفه (مجموعه آثار 6، ص 382) .
[3] . سؤال: آیا انعكاس شرطی پاولوف همین نیست؟ جواب: نه، این نیست. انعكاس شرطی پاولوف نه مربوط به حرف مادیها می شود در مورد ادراك كه می خواهند فكر را به نحو مادی توجیه كنند [و نه مربوط به مسأله ی اعتباریات ] . او از یك امر قهری كه برای انسان پیدا می شود صحبت می كند. مسأله ی تداعی معانی یا انعكاس شرطی یك مطلب است و مسأله ی اعتبار و مجاز مطلب دیگر. انعكاس شرطی معنایش این است كه چیزی به دنبال چیز دیگر می آید، ولی در اینجا توالی و به دنبال هم آمدن مطالب نیست، بلكه چیزی را چیز دیگر می بیند، یعنی آن را به این ضمیمه می كند و حد یك شئ را به شئ دیگر می دهد، نه اینكه تصورها پشت سر یكدیگر می آیند كه تداعی معانی است. اینجا وحدت دو شئ و «این آن است» است نه توالی چیزهای گوناگون. در این روضه ها و مرثیه ها كه باعث گریه می شود از همین راه است، یك تعبیر شاعرانه می كنند و احساساتی كه انسان راجع به آن مطلب دارد با احساساتی كه نسبت به این مفهوم دارد یكی می شود و باعث گریه می شود.
[4] . رجوع شود به اصول فلسفه، اواخر مقاله ی ششم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است