در
کتابخانه
بازدید : 304717تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Expand 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Collapse 5 تكامل 5 تكامل
Expand 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
منكرین تكامل كه تكامل را در كل جامعه ی انسانی (و نه در یك جامعه خاص) منكر هستند ادّله ای برای مدعای خود ذكر می كنند؛ می گویند در امور طبیعی تكامل یك معنای واقعی دارد كه همان تكاملی است كه در مورد جاندارها وجود دارد. در آنجا می شود مثلاً انسان را با یكی از حشرات مقایسه كرد و گفت كه یك حیوان كاملتری است، ولی در باب زندگی اجتماعی، یك جامعه ای را نسبت به جامعه ی دیگر كاملتر شمردن نمی تواند یك امر واقعی باشد، ممكن است به صورت یك امر قراردادی باشد. پس تكامل اجتماعی اساساً یك امر بی معنی است. می گویند اگر تكامل اجتماعی بخواهد یك امر واقعی باشد، اولا باید یك هدف مشترك را برای جامعه ها در نظر بگیریم، و فرض كنیم جامعه ها اهداف مشتركی دارند و در واقع روی یك خط، سیر می كنند و در مسیر واحد به سوی هدفهای مشترك پیش می روند، و بعد هر جامعه ای كه نسبت به خودش و نسبت به جامعه های دیگر به آن هدفها نزدیكتر شده باشد می گوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 816
كاملتر است و به هر نسبت كه دورتر باشد می گوییم ناقصتر است. پس واقعی بودن تكامل، فرع بر این است كه برای جامعه ها هدفهای مشترك قائل باشیم، و چنین هدفهای مشتركی برای جامعه ها اساساً وجود ندارد.

دلیل دیگر اینكه می گویند در مفهوم تكامل، «تعالی» مندرج است، زیرا تكامل با گسترش فرق دارد. تكامل از سطحی به سطح بالاتر رفتن است و تعالی نیز به معنی بالاتر رفتن است. واضح است كه این بالاتر رفتن یك امر طبیعی و عینی نیست، مثلاً مقیاس مركز زمین نیست كه با دوری و نزدیكی به آن بشود سنجید. این بالا و پایین ها، یك بالا و پایین های قراردادی است، یعنی بستگی به این دارد كه هر جامعه ای به حسب رسم و عادتش چه چیز را بالا و چه چیز را پایین اعتبار كرده باشد و اینجور اعتبارها و ارزشها نسبی و متغیر است. چه بسا در بعضی از جامعه ها به سویی رفتن ترقی شمرده شود و همان عینا از نظر گروه دیگر انحطاط و تنزل به حساب آید، زیرا برای آن گروه به حسب رسوم و عادات و معتقدات پیشین و نظایر اینها، چیزی بالا رفتن است و اگر جامعه به آن چیز برسد جامعه را مترقی می دانند، عینا همان چیز از نظر گروه دیگر پایین رفتن است (مثلاً بی حجاب بودن زنها برای متجددها ترقی و تعالی است و عده ی دیگر آن را تنزل و انحطاط می دانند) . پس چون ارزشها متغیر و نسبی است و نمی شود ترقی و تكامل را یك امر مطلق گرفت و به طور مطلق بدون در نظر گرفتن خصوصیات جامعه ها گفت جامعه ترقی یا تنزل كرده، پس ترقی و تكامل اجتماعی معنی ندارد. این، دو دلیلی است كه برای انكار تكامل آورده اند.

در این كتاب(زمینه جامعه شناسی)به نظر می رسد كه دو مطلب با هم مخلوط شده است. یكی همین مطلب كه ذكر شد (انكار تكامل به طور كلی) . دیگری نظریه ای كه «توین بی» و دیگران در مورد دور اجتماعی دارند و معتقدند كه جامعه همیشه یك مسیر و دایره مسدودی را طی می كند. اینها منكر تكامل نیستند، بلكه معتقدند كه جامعه ها به تكامل می رسند ولی این تكامل ادامه پیدا نمی كند. قانون عالم بر این است كه هر جامعه ای یك سیر تكاملی پیدا كند و به یك مرحله ی خاصی از تكامل برسد و دو مرتبه دچار انحطاط شود. مثل حیات فرد كه از ضعف و نقص آغاز می شود، بعد ضعف تبدیل به قوّت و نقص تبدیل به كمال می گردد، دو مرتبه باز دوران ضعف و پیری فرا می رسد و به مرگ منتهی می شود. این معنایش این نیست كه تكامل وجود ندارد؛ تكامل وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 817
دارد، منتها مداوم نیست و در نهایت امر برگشت می كند به انحطاط. آن نظریه كه هدفهای مشترك و تعالی و بالاتر رفتن را طرح می كرد، می خواست بگوید تكامل اساساً معنی ندارد و یك امر نسبی و قراردادی است، ولی «توین بی» و دیگران نمی خواهند بگویند تكامل معنی ندارد، می خواهند بگویند هر جامعه ای در عین اینكه یك سیر تكاملی را طی می كند، در نهایت امر محكوم به انحطاط و تنزل و مرگ است، و این مسأله ی دیگری است. از این گذشته، این نظریه به دو مطلب منحل می شود. یكی اینكه هر جامعه را به تنهایی اگر در نظر بگیریم، یك دوره ی معینی دارد(لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ) [1]، تمدن و فرهنگ یك قوم كه رشد می كند عمر بی پایان ندارد، یك روزی هم مرگ دارد. این در صورتی است كه هر جامعه ای را جدا در نظر بگیریم. مطلب دوم، تكامل جامعه ی انسانی است. جامعه ی انسانی غیر از هر قوم جداگانه است، چون این مطلب مسلّم است كه مقارن انحطاط و افول تمدن در قومی، این تمدن و فرهنگ بر قوم دیگر طلوع می كند. خود اسلام و مسلمانی هم همین جور است. اگر بخواهیم وضع اسلام و مسلمانی را نسبت به یك قوم معین در نظر بگیریم، اینها یك دوره ی رشد اسلامی دارند و بعد هم یك دوره ی انحطاط اسلامی، ولی اگر مجموع دنیا را در نظر بگیریم آن یك حساب دیگری دارد و در این حساب وضع اسلام در یك كشور معین مثلاً ایران نمی تواند معیار باشد، بلكه باید وضع اسلام را در سطح همه دنیا سنجید تا معلوم شود در حال پیشرفت است یا پس رفت؛ و نتیجه ی این دو حساب مسلّما فرق می كند. اسلام از یك كشور معین مثلاً فلسطین غروب می كند ولی مقارن آن در پاكستان طلوع می كند؛ از اندلس بیرون می رود، در اندونزی و مالزی و جنوب فیلیپین رحل اقامت می افكند؛ و همچنین.

پس تمدن و فرهنگ بشری را در یك قوم معین مورد نظر قرار دادن یك مسأله است و در كل جامعه ی بشری مسأله ی دیگر. امثال «توین بی» نظرشان در مورد هر تمدن به طور جداگانه بوده است و لذا تمدن غرب را محكوم به زوال و فنا می دانند ولی در همان حال كه تمدن غرب را محكوم به فنا می دانند، برای خیلی از سرزمینها رشد و ترقی ای را پیش بینی می كنند، مثلاً برای افریقا كه امروزه در حال انحطاط هست رشد و حیات جدید و سیطره بر دنیا را پیش بینی می كنند، و حال آنكه بحث ما درباره ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 818
كل جامعه های انسانی است. پس این دو مسأله را نباید با یكدیگر مخلوط كرد.


[1] . اعراف/34.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است