اینها یك سلسله اصول را به نام «منطق» می نامند (كه این كار هم از هگل شروع
شده است) مثل اصل حركت، اصل تضاد، اصل تأثیر متقابل اشیاء در یكدیگر، اصل
جهش. این سؤال پیش می آید كه چرا اینها را «منطق» می نامند و حال آنكه اینها
فلسفه است نه منطق، مثلاً بحث حركت فلسفه است و ربطی به منطق ندارد. جوابش
این است كه اینها را از آن جهت «منطق» می گویند كه در نهایت امر منتهی می شود به
طرز تفكر و اینكه انسان چنین باید فكر كند. منطق، معیار و ابزار درست فكر كردن
است. می خواهند بگویند اگر كسی چنین طرز تفكری داشته باشد، طرز تفكر او
صحیح خواهد بود، و اگر چنین طرز تفكری نداشته باشد، از اول متد فكر و طرز
دیدش درباره ی اشیاء غلط خواهد بود.
پس منطق در واقع مثل عینك دیدی است كه انسان به چشم می زند، و باید یك
عینكی به چشم بزند كه اشیاء را درست ببیند. اسم چنین عینكی را «منطق»
گذاشته اند. [اكنون ببینیم كه ریشه و تاریخچه ی كلمه ی «دیالكتیك» چیست ] .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 830