مسأله دیگری كه به عنوان یك بحث مقدماتی قبل از طرح نظر ماركسیستها لازم
است ذكر شود این است كه فلاسفه ی اسلامی در باب حركت تعبیری دارند و می گویند
در حركت، وجود و عدم مشتبك هستند یعنی هر حركتی به یك اعتبار تركیبی است از
وجود و عدم، تركیبی است از این دو نقیض
[1]. حالا آیا واقعاً در حركت نقیضین با هم
جمع می شوند یا به قول اینها اجتماع ضدین حاصل می شود؟ (اینها بین ضدین و
نقیضین معمولاً فرق نمی گذارند) . نه، حكمای ما تعبیر اجتماع نقیضین یا ضدین
نمی كنند، بلكه تعبیر به اجتماع وجود و عدم می كنند (نه عدم بدیل تا عبارة اخرای
اجتماع نقیضین باشد) كه ظاهرش شبیه اجتماع نقیضین است ولی اینجور نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 852
اولاً این اجتماع، اجتماع تحلیلی است نه تركیب عینی؛ یعنی نمی خواهند
بگویند در عالم عین، حركت از دو عنصر تشكیل شده است، یكی وجود و یكی عدم كه
وجود و عدم را هم دو ضد به شمار آوریم، حركت را تشكیل یافته از این دو ضد بدانیم
همچنانكه هگل چنین حرفی را می زند؛ نه، قدما مقصودشان از اجتماع وجود و عدم
این است كه حركت مركب است از وجود و عدم ولی تركیب تحلیلی عقلی نظیر
تركیب شئ از جنس و فصل.
ثانیاً آن وجود و عدمی كه اجزای تحلیلی حركت را تشكیل می دهند، آن وجود و
عدمی نیستند كه نقیض یكدیگرند و به اصطلاح ما [مقصود از عدم ] عدم بدیل نیست. از نظر حكمای ما چند نوع «عدم» اعتبار می شود: یك نوع عدم كه اعتبار می كنیم
عدمی است كه نقیض وجود است و اصلا نفس الامریت برای آن اعتبار نمی شود، یك
نوع دیگر عدمی است كه برای آن نفس الامریت اعتبار می شود ولی این عدم نقیض
وجود نیست.
[1] . در مقاله ی «اصل تضاد در فلسفه ی اسلامی» این مسأله را مطرح كرده ایم.