بحث درباره ی چهار اصل معروف دیالكتیك است. ما از اصل تضاد شروع
می كنیم. خود آنها یك ترتیب خاصی برای این اصول قائل نیستند و بطور مختلف آنها
را ذكر می كنند و در نحوه ی بیان هم وحدت نظر ندارند؛ مثلاً استالین طوری بیان می كند
و ژرژ پولیتسر طور دیگر و ارانی به نحو دیگر؛ بعضی تكامل را اصل مستقل می دانند و
بعضی جزء اصل حركت و بعضی نیز در ذیل اصل تضاد از آن یاد می كنند. خلاصه بیان
یكنواختی در مطالب خودشان ندارند و اینجور نیست كه ترتیب این اصول مشخص
باشد و هر وقت گفته شود اصل اول یا اصل دوم، معلوم باشد كه مقصود كدام اصل
است و به همین دلیل هم در كلمات خود اینها مقدم و مؤخر ذكر شده است، هرچند كه
اصل تأثیر متقابل را معمولاً مقدم بر اصول دیگر ذكر می كنند، ولی شاید لازم باشد كه
اصل تضاد را مقدم بر آنها ذكر كنند چون گاهی از اصل تأثیر متقابل به نام اصل
همبستگی تضادها تعبیر می كنند، پس خود تضادها باید شناخته شوند تا در مرحله ی بعد،
از همبستگی آنها بحث شود. در مورد اصل حركت هم، چون این آقایان حركت را
ناشی از تضاد می دانند، می شود گفت كه قاعدتا باید مؤخر از اصل تضاد باشد.
اصل چهارمشان هم كه اصل جهش و انقلاب و تبدیل كمیت به كیفیت است،
قاعدتا باید بعد از اصل حركت ذكر شود چون اینها مدعی هستند كه شئ، در حال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 842
حركت كمّی به مرحله ای می رسد كه اختلاف مراتب حركت با یكدیگر اختلاف
ماهوی می شود، و به تعبیر اینها اختلاف كمّی به اختلاف كیفی منتهی می شود. پس
بین تضاد و حركت و جهش می توان ترتیبی قائل شد ولی آن اصل چهارم كه اصل
تأثیر متقابل باشد بر تضاد مؤخر است اما نسبت به اصل حركت و اصل جهش ترتیب
معینی ندارد. در هر صورت ما از اصل تضاد شروع می كنیم و قبل از بررسی تضاد از
نظر آنها، تضاد را براساس فلسفه ی خودمان طرح و بحث می كنیم و بعد از روشن شدن
تضاد از نظر خودمان، به تضاد از دید آنها می پردازیم.