دیالكتیك در فلسفه ی هگل یعنی عبور كردن از دلائل به نتایج به ضرورت منطقی.
تا آنجا كه به ذهن مربوط می شود، ما هم قبول داریم كه استدلالها عبور از مقدمات
است به نتایج به ضرورت منطقی، منتها یك حرف دیگری هم هگل اضافه می كند و
می گوید: فرقی میان ذهن و عین نیست و عملی كه برای ذهن قائل هستید كه عبور
منطقی از دلائل به نتایج می كند عینا در طبیعت هم هست و اشیاء در طبیعت به
ضرورت منطقی از یكدیگر استنتاج می شوند. پس پیدایش نتیجه از مقدمه، ضرورت
است، لذا اگر ما بگوییم هگل تضادها را علت حركت می داند در تعبیر مسامحه
كرده ایم. از نظر او تضادها منتج نتایج هستند بالضرورة، لذا نیاز به علت هم ندارد،
چون این انتاج ذاتی است و الذاتی لا یعلّل.
بنابراین فلسفه ی هگل از راهی به «شدن» و حركت می رسد كه دیگر نیازی به علت
ندارد، نه اینكه نیاز به علت دارد ولی علت درونی است و ماورائی نیست؛ و طبق مبنای
هگل هم مطلب همین طور باید باشد، كلام و اشكال فقط در مبنای اوست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 887