در
کتابخانه
بازدید : 304869تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Expand 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Collapse 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر كسی بگوید چرا حركت نیازمند به محركی غیر از متحرك است، در درس اسفار این مطلب را شكافته و گفته ایم كه نقطه ی مقابل نیاز حركت به محركی غیر از خود، دو چیز است: یكی اینكه حركت به طور كلی نیاز به محرك ندارد؛ دیگر اینكه نیاز به محرك دارد ولی ضرورتی ندارد كه محرك غیر از متحرك باشد. حالا ما مطلب را به هر دو وجه طرح می كنیم و پاسخ می دهیم.

اما اینكه متحرك اساساً نیاز به محرك نداشته باشد، بطلانش خیلی واضح و روشن است، چون در این صورت ما باید حركت را یك امر انتزاعی و اعتباری بدانیم (مانند زوجیت و اربعه كه كثرتش فقط در ظرف ذهن است) و حركت در خارج چیزی جز متحرك نیست، و معنای این حرف انكار عینیت حركت است مضافا بر اینكه ما چنین متحركی كه حركت از حاقّ ذاتش انتزاع شود نداریم، كه مثلاً جسم بما انه جسم به حیثی است كه از او حركت انتزاع می شود مانند اربعه كه بما انّها اربعة زوجیت از او انتزاع می شود؛ چون معنای این حرف این است كه جسم ذاتا ثابت است و حركت از آن انتزاع می شود، و این حرف كاملا بی معنی است. پس فرض اول كه حركت نیاز به محرك ندارد، واضح البطلان است.

اما نظر دوم كه بگویند متحرك نیاز به محرك دارد ولی چه مانعی دارد كه خود محرك باشد، بلاتشبیه نظیر تعبیری است كه در مورد واجب الوجود می كنیم كه می گوییم «واجب الوجود بذاته لا موجد له» (كه این مطابق با فرض اول است) و در مقابل، فرنگیها غالباً تصور می كنند كه «واجب الوجود نفسه موجد ذاته» (كه این مطابق با فرض دوم در باب حركت است) .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 898
جواب این حرف دوم هم خیلی روشن است: یك وقت متحرك، مركّب است از دو حیثیت كه از حیثیتی متحرك است و از حیثیت دوم محرك. این كه در حقیقت دو چیز است كالطبیب یعالج نفسه. ولی اگر به دقت عقلی، همان كه محرك است بخواهد متحرك باشد، یا به تعبیر مرحوم آخوند همان كه مفیض است بخواهد مستفیض هم باشد، لازم می آید شئ در آن واحد از آن جهت كه دهنده است واجد كمال شئ باشد و از آن جهت كه گیرنده است فاقد آن، به تعبیر دیگر شئ از آن جهت كه دهنده است بالفعل است و از آن جهت كه گیرنده است بالقوه، و محال است كه شئ در آن واحد هم واجد باشد و هم فاقد، هم بالقوه باشد و هم بالفعل، هم مفیض باشد و هم مستفیض. این، طرز بیان اصل «كل متحرك یحتاج الی محرك غیره» می باشد.

به بیان دیگر (كه اشكال انتزاعی بودن حركت هم جواب داده شود) : حركت چیست جز حدوث تدریجی؟ اگر مثلاً شئ در مكان حركت می كند معنایش این است كه تدریجاً برای آن، مكان حادث و فانی می شود و آنا فآنا مكانی را كه ندارد دارا می شود و مكانی را كه دارد رها می كند؛ همچنین اگر شئ در كم یا كیف حركت كند؛ و وقتی بنا شد كه حركت چیزی جز حدوث تدریجی نباشد، روشن است كه حادث نیازمند به علت است. البته در این بیان، ما صحبت را در خود حركت نمی آوریم تا اشكال انتزاعی بودن پیش آید، بلكه بحث را در «ما فیه الحركة» می آوریم كه طبق بحثهایی كه در درسهای اسفار كرده ایم وجودش عین خود حركت است؛ یعنی وقتی أین، كم، كیف، جوهر، وجود تدریجی داشتند، اسم این وجود تدریجی «حركت» است، و این وجود تدریجی یعنی نبودی كه آناًفآناً «بود» می شود؛ و در این تردیدی نیست كه این «بود شدن» نیاز به علت دارد، چون مناط نیاز به علت یا اصل موجودیت است (كه گاهی مادیین چنین تصور می كنند) ، یا حدوث را مناط می دانیم (كه متكلمین چنین تصور می كنند) و یا مانند فلاسفه امكان را مناط می دانیم و طبق همه ی این نظرها نیاز به علت روشن است، چون در حدوث تدریجی، شئ هم موجود است، هم حادث و هم ممكن.

بنابراین در مورد حركت از باب اینكه وجودش یعنی «وجود حدوث تدریجی» و وجود حدوث عین وجود حادث است، فرقی نیست كه بگوییم حركت نیازمند به محرك است یا بگوییم حادث نیازمند به محدث است. هیچ مادی ای هم نمی گوید كه حادث نیازمند به محدث نیست، چون در این صورت اصل علیت را انكار كرده است. پس در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 899
اینكه شئ متحرك- كه در حالتی حركت می كند و آن حالت وجود تدریجی پیدا می كند - نیاز به علت دارد تردیدی نیست. حالا این علت یا خود متحرك است كه فاقد این حالت است و یا شئ دیگر؛ اینكه خود متحرك باشد محال است (به بیانی كه گذشت) ، پس ناچار شئ دیگر است. پس ثابت می شود كه «كل متحرك یحتاج الی محرك غیره» .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است