در
کتابخانه
بازدید : 304760تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Expand 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Collapse 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این مثلث به این شكل است كه: هر چیزی یك حالت اثباتی دارد یا به تعبیر هگل حالت تصدیق دارد و به وجود خود اعتراف می كند، و یك مرحله ی انكاری دارد كه همان مرحله ی بیگانه شدن با خود است كه خود، خود را انكار می كند، و یك مرحله ی سومی دارد كه می شود گفت مرحله ی بازگشت به خود است در سطحی بالاتر.

این مطلب یك وقت اینجور تفسیر می شود كه: هر چیزی كه مرحله ی تصدیق اولین مرحله ی آن است، بعد به مرحله ی انكار كه می رسد به این معناست كه شئ در درون خودش تجزیه می شود به تصدیقی و انكاری، یعنی انكار خودش در درون خودش ایجاد می شود و رشد می كند، ضد خودش ایجاد می شود و رشد می كند، ضد خودش را می آفریند، یا به تعبیر هگل ضدش از آن انتزاع می شود؛ و بعد ضد شئ كه نافی آن است با منفی تركیب می شود و بعد از مرحله ی نفی، یك نوع مرحله ی بازگشت به اثبات پیدا می شود. پس سه مرحله داریم: مرحله ی اثبات اولی، مرحله ی نفی، و یك مرحله ی سومی كه آن را مرحله ی نفی نفی و اثبات در سطح بالاتر می نامیم.

باز این مرحله ی اثبات به نوبه ی خودش، خودش را تصدیق می كند و حالت اثباتی پیدا می كند و همینكه جنبه ی اثباتی پیدا كرد نفی خودش را برمی انگیزد و بعد از این نفی اثبات دیگری پیدا می شود، كه در هر پنج حلقه ای كه داشته باشیم دو مرحله ی دیالكتیكی پیدا می شود و قهراً یك در میان هم خواهد بود. مثلاًً الف تز است و ب آنتی تز و ج سنتز. این الف كه تز است، دیگر هیچگاه آنتی تز نیست، تز است به طور مطلق، و ب آنتی تز است به طور مطلق، و ج هم سنتز ایندوست. البته سنتز بودن نسبی است، نسبت به اینها سنتز است و نسبت به مرحله ی بعد تز است، ولی هیچگاه آنتی تز نخواهد بود. این مراحل همین طور یك در میان طی می شود تا به قول هگل برسد به آن چیزی كه خودش دلیل خودش است نه اینكه دلیل باشد به چیز دیگری، كه به حساب او می شود ذات واجب الوجود.

از نظر هگل دستگاه دیالكتیك اول و آخر دارد، چون اولین مقوله و آخرین مقوله دارد كه دلیل بودنش به ذات خودش است و دلیل بودنش به چیز دیگری نیست، و دیالكتیك به همینجا پایان می پذیرد؛ و یك جهت اختلاف میان هگل و مادیین همین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 907
است كه از نظر مادیین برای دیالكتیك ابتدا و انتها نمی شود فرض كرد.

از نظر هگل اگر همین طور یك در میان حساب كنیم به اشكالی برخورد نمی كنیم. همان طور كه سابقا گذشت او «هستی» را اولین مقوله می دانست و هستی فقط تز است و آنتی تز چیزی نیست، همچنانكه سنتز هم نیست. بعد «نیستی» آنتی تز است، نه تز و نه سنتز، و «شدن» است و تز برای مقولات بعدی ولی آنتی تز نیست. آخرین مقوله ای هم كه همه ی مقولات به آن پایان می پذیرد از نظر او سنتزی است كه دیگر تز واقع نمی شود. پس، از نظر او یك مقوله ای داریم كه تز مطلق است (نخستین مقوله) و یك مقوله ای هم داریم كه سنتز مطلق است (آخرین مقوله) ، آنچه هم كه در این بینها آنتی تز داریم، تنها آنتی تز است و سنتز نیست، ولی در این میان (میان اولین مقوله و آخرین مقوله) آنچه تز و سنتز داریم تز و سنتز نسبی هستند. این یك نوع تفسیر از دیالكتیك است كه بدون شك فلسفه ی هگل را بر این اساس باید توجیه كرد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است