در
کتابخانه
بازدید : 1647966تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Collapse مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عنوان بخش دوم این بود: «حتمیت اقتصادی به شكل مطلق آن» . این همان مطلبی است كه شاید در جلسه ی پیش هم بحث شد كه ماركس در ابتدا این اصالت اقتصاد و جبر اقتصادی را به شكل افراطی تر مطرح كرد. همان كلمه ی «زیربنا» را كه به كار برد به این معنا بود كه اصلاً تنها علت و اساس اقتصاد است و همه چیز دیگر طفیلی محض. ولی بعدها خودش با انگلس تعدیل یا تعدیلاتی وارد آورد و حتی انگلس اعتراف می كند كه ما در ابتدا مقداری در این مسئله تند رفتیم.

عبارتهایش را خواهیم خواند. بعد می گوید دو تعدیل در این تز وارد شد، یكی در شكل ارائه ی آن و یكی در محتوای آن. شكل ارائه، یعنی طرز بیان، مطرح نیست و مسئله ی مهمی نیست. تعدیل در محتوا، به این معنا كه باز از یك اصل دیگر دیالكتیكی استفاده كردند كه همان «اصل تأثیر متقابل» بود. اصل تأثیر متقابل درواقع این است كه هیچ چیزی علت محض نیست و هیچ چیزی هم معلول محض نیست. هر علتی در معلول خودش اثر می گذارد، معلول هم در علت اثر می گذارد؛ یعنی هر علتی علت است برای معلول خودش و معلول است برای [معلول ] خودش. هر علتی از معلول خودش اثر می پذیرد؛ چنین چیزی. از همین اصل استفاده كردند، گفتند اگرچه اقتصاد زیربناست و همه چیز دیگر روبنا، ولی به حكم اینكه هیچ چیزی علت محض نیست و هیچ چیزی معلول محض نیست، روبنا هم بر زیربنا اثر می گذارد. تنها این زیربنا نیست كه بر روبنا تأثیر می كند؛ به حكم اصل تأثیر متقابل كه یكی از اصول دیالكتیك است روبنا هم بر زیربنا اثر می گذارد. این، تعدیل خیلی بزرگی است؛ یعنی تا حد زیادی اقتصاد را از اصالت می اندازد. منتها اینها در اینجا توضیح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 382
كافی نداده اند، چون از اصل تز كه نخواستند دست بردارند، می گویند ما تعدیلی در این تز وارد كردیم.
حال می خواهیم ببینیم ماهیت این تز در چه حدی محفوظ مانده و چه حد تعدیلات بر آن وارد شده است. یك وقت هست تعدیلات در حدی است كه اصل تز را از بین می برد، تبدیل می شود به تز دیگری، آن دیگر تعدیل نیست. می گویند میرزای شیرازی و یك طلبه ای با همدیگر در ایام طلبگی نان و دوغ می خوردند، آن طلبه- حالا گرسنه بود یا به علت دیگر- می خواست دوغ زیاد شود، مرتب روی آن آب می ریخت، بعد می گفت كه «كُلّ ما كَثُرَ ماؤُهُ قَلَّ داؤُهُ» یعنی هرچه آبش بیشتر باشد سالمتر است، یعنی مرضش كمتر است. میرزا گفت آخر به شرطی كه مرجع ضمیر برایش باقی بماند (خنده ی حضار) . اینقدر آب می ریزی كه دیگر مرجعی برای ضمیر باقی نمی ماند.

حالا تعدیلات یك تز هم مشروط به این است كه اصل تز باقی بماند و الاّ اینقدر تعدیلات بكنیم كه اصل تز از بین برود آن مرجع ضمیر از بین رفته، چیزی موجود نیست.
در اینجا ما توضیحی از خودمان می دهیم. یك وقت هست كسی اساساً در اصل علیت منكر می شود كه یك شی ء علت باشد و دیگری معلول، و می گوید هر علتی به همان اندازه كه علت است معلول است و به همان اندازه كه معلول است علت است. اگر این حرف را بزنیم مسئله ی زیربنا و روبنا از بین می رود به جهت اینكه اصلاً چرا ما یكی را می گوییم «زیربنا» و یكی را می گوییم «روبنا» ؟ می خواهیم یك سازمانی را نشان بدهیم، می خواهیم بگوییم همان طور كه در یك ساختمان آن زیرسازی كه در آن هست اساس است و باقی دیگر را بر روی آن ساخته اند؛ اگر آن متزلزل بشود، اگر خرابی بر آن وارد بشود روبنا قهراً خراب می شود ولی اینچنین نیست كه اگر روبنا خراب بشود زیربنا خراب بشود، یعنی می خواهیم یكی را تابع و یكی را متبوع بگیریم، یكی را فرع و یكی را اصل بگیریم، در مفهوم «زیربنا» و «روبنا» نیز اصل بودن و فرع بودن هست. در علت و معلول، علت اصل است و معلول فرع. اگر برای معلول هم علیتی نسبت به علت قائل شدیم، ممكن است كسی بگوید به همان اندازه كه علت اصل است و معلول فرع، باز معلول چون علت است اصل است و علت فرع. پس هیچكدام زیربنا و هیچكدام هم روبنا نیستند؛ مگر اینكه بیاییم به شكل دیگری توجیه كنیم، به این شكل كه بگوییم در علت و معلول های مادی علت زماناً تقدم دارد بر معلول. (رتبتاً كه حتماً چنین است. حالا آنها چنین حرفهایی نمی زنند، ما با اصول خودمان چنین حرفی می زنیم. ) علت به هر حال مقامی دارد مقدم بر مقام معلول. اگر می گوییم تأثیر متقابل، نه مقصود این است كه در همان حدی كه علت روی معلول اثر می گذارد معلول هم روی علت اثر می گذارد؛ می خواهیم نفی مطلق بودن كرده باشیم، یعنی شما یك علت را علت مطلق و یك معلول را هم معلول مطلق در نظر نگیرید. مثلاً پدری را نسبت به فرزند در نظر بگیرید. پدر مسلم علت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 383
است برای فرزند نه فرزند علت برای پدر. ولی همین فرزند در همان حالی كه پدیده ای است ناشی از وجود پدر و به این معنا كه او ناشی از وجود پدر است پدر ناشی از وجود او نیست، به وجود آمدنش روی پدر اثر می گذارد، همین چیزی كه ما می گوییم كه انسان اگر پدر بشود تغییر كیفیت و تغییر ماهیت می دهد. یك آدم پخته و پیر به یك آدم جوان می گوید آقا، پدر نشده ای تا ببینی وضع چیست و یك پختگی پیدا كنی؛ یعنی داشتن فرزند هم به نوبه ی خود یك سلسله آثار روی پدر می گذارد. نه این است كه وجود فرزند كه معلول اوست هیچ اثری روی او نگذارد.
پس این نفی مطلق بودن علت است نه اینكه تأثیری متساوی در اینجا قائل باشیم. خودشان به این شكل توجیه نكرده اند، ما ناچاریم كه حرف اینها را به این معنا توجیه كنیم. البته این بستگی دارد به اینكه ما آن اصلی را كه به نام «اصل تأثیر متقابل» می گویند بررسی كنیم ببینیم آنها در اصل تأثیر متقابل آیا همین حرف را می زنند، یعنی در اصل تأثیر متقابل می خواهند نفی مطلق بودن اصل علیت را كرده باشند یا بگویند نه، اصلاً علیت همیشه چنین است [كه علت و معلول به طور یكسان روی هم اثر می گذارند؟ ] غرضم این است كه یك مفرّی و یك توجیهی اجمالاً دارد.
پس تعدیلی كه اینها كردند ما فعلاً به همین توجیه صحیحش قبول می كنیم، می گوییم این تعدیل همین است كه اگرچه اقتصاد علت است و مناسبات حقوقی و اجتماعی همه ی اینها معلول هستند و یك نوع تقدمی برای این علت نسبت به معلول هست، اما چون هر علتی علت مطلق نیست و به نوبه ی خود از معلول خودش تأثیرپذیر است، پس این زیربنا تحت تأثیر آن روبناها هم قرار می گیرد.

و نتیجه ی نهایی باز این می شود كه زیربنا بودن سر جای خودش محفوظ است چون تعیین كننده ی نهایی باز هم اقتصاد است. روبنا روی زیربنا اثر می گذارد اما این اثرگذاشتن منافات ندارد با اینكه تعیین كننده ی واقعی و نهایی باز هم زیربنا باشد. مثل یك سواره و یك مركوب، كه این روی آن تا حدی اثر می گذارد ولی باز راه واقعی را اوست كه دارد می رود نه این؛ اگرچه مثال راكب و مركوب مثال كافی نیست. از این مطلب بگذریم.
در خلال بحثها [مؤلف ] می گوید گذشته از اینكه خودشان آمدند با این بیان یعنی با استمداد از یك اصل از اصول دیالكتیك كه اصل تأثیر متقابل باشد تعدیلی به وجود آوردند، از راه دیگر هم باز می توان این تعدیل را به وجود آورد. البته آن راه دیگر هم اگر بخواهد مبنای فلسفی داشته باشد به همین راه می پیوندد.
- خود اصل تأثیر متقابل را آنها چگونه تشریح می كنند؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 384
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است