در
کتابخانه
بازدید : 1647836تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Collapse بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جمله ای از بوعلی نقل می كنند كه خیلی پرمعناست. می گوید مرغ چون نیاز ندارد به اینكه از خود دفاع كند و خروس (مقصود جفت نر هر مرغی است) از او دفاع می كند، لهذا به ابزارهای جنگی مجهز نیست مگر یك مقدار كمی كه همان نیازهای آنی اش را رفع بكند؛ نه نوكش نوك جنگی است، نه چنگالش چنگال جنگی است، نه ناخنهایش آنقدر تیز و برّاست و نه سیخك پشت پایش كه خروسها دارند و مثل سرنیزه فرو می رود كه وقتی خروس می جنگد زمانی كه پایش را به آن خروس دیگر می زند با آن سرنیزه می زند كه اگر به تن انسان بزند واقعاً شكمش را سفره می كند.

ولی مرغ یك سیخك نازك لطیف دارد، و گاهی اصلاً ندارد، تنها اثر آن مانند دملی كه خوب شده باشد وجود دارد. بوعلی می گوید اگر مرغی را در یك محیطی قرار بدهند كه خروسی نباشد كه از او دفاع كند و خودش مجبور باشد از خودش دفاع كند، كم كم آن سیخك می روید چون نیاز است.

می گوید نفس مرغ، آن قوه ای كه مدبّر اوست، بدون اینكه خود این مرغ توجه داشته باشد، وقتی كه نیاز پیدا می شود آن را به وجود می آورد، یعنی سیالها را متوجه آنجا می كند، بعد از مدتی شما می بینید همان سرنیزه ای كه خروس پشت پایش دارد، مرغ هم پشت پایش پیدا می كند.
اینها همه بنا بر اصالت حیات است و اینكه آنچه كه ما در جاندارها می بینیم تركیبی است از ماده و حیات، و حیات یك تابع محض از ماده نیست؛ فقط با این فلسفه جور درمی آید. و لذا گفتیم موضوع سازندگی عمل در مسئله ی پركسیس كه می گویند عمل سازنده ی انسان است در سطح انسانی،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 473
حرف خیلی حسابی است. اما این یك حرف حسابی است كه فقط ما می توانیم بگوییم یعنی با فلسفه ی ما سازگار است نه با فلسفه ی اینها. با فلسفه ی اینها هر انسانی با یك ماشین اساساً فرق نمی كند.

همین طور كه ماشین در اثر كار و در اثر نیاز هیچ وقت نمی تواند خودش را بسازد، هرچه ماشین كار كند خود ماشین نمی تواند خودش را التیام بدهد، بسازد، تكمیل كند و به جلو ببرد، انسان هم نباید بتواند و هیچ حیوانی نباید بتواند. ولی اینكه انسان و حیوانها می توانند این كار را بكنند در اثر نیروی حیات و اصالت نیروی حیات است. و لهذا اینها به هیچ شكلی نمی توانند این مسئله را كه كار حتی در تكامل زیستی هم مؤثر بوده است توجیه كنند. ولی روی نظریات ما تا یك حدی كار می تواند از نظر زیست شناسی هم نقش مؤثر داشته باشد. اما از نظر اینها نباید هیچ نقشی داشته باشد.
- بحث دیگری را مطرح كرده و آن بحث آراء، عقاید، احساسات، آرزوها، تمایلات شخصی و روانی است. از. . . متفكر ماركسیست فرانسوی نقل كرده است كه: هرچند كه افكار و عقاید و عدالتخواهی و. . . همه در تحول اجتماعی تأثیر می كنند، اما در عین حال خود اینها به طور كامل تأثیرپذیر از شرایط اجتماعی هستند كه اثبات كردیم كه شرایط اجتماعی از مناسبات اقتصادی و مناسبات اقتصادی از وضع تولید تأثیر می پذیرند؛ یعنی خلاصه تفاوت كردن اینها، اینكه الآن در این شرایط آزادی حكومت مورد توجه است، در آن شرایط دین و هنر مورد تقاضاست، تمام اینها در آخرین تحلیل باز برمی گردد به ابزار تولید. در واقع امر هم آن چیزهایی كه قبول داریم در عین حال تأثیر دارند. این یك نوع شاید رشوه و حق سكوت است كه مسئله سرهم بندی شود وگرنه همان طور كه اول جلسه آقای مطهری فرمودند اگر اینها بخواهند در هم تأثیر داشته باشند چنانچه در این تأثیر و تأثری كه می پذیرند در دو پایه مساوی با هم هستند پس چرا زیربنا و روبنا؟ چه اشكال دارد برعكس بگیریم كه افكار و احساسات و آراء و از این قبیل هستند كه تغییر می كنند و ابزار تولید را تغییر می دهند. پس مسلم است كه برای ابزار تولید ارزش دیگری قائل هستید، یعنی آن را علت می دانید. پس دیگر این حرف را نزنید یعنی به اصطلاح ماله روی آن نكشید، بگویید اینها تأثیرپذیرند.
- آن مثالی كه قبلاً زدیم كه چه اثری فرزند روی پدر می گذارد و چه اثری پدر روی فرزند، یعنی پدر علت واقعی برای فرزند است ولی فرزند كه به وجود می آید اثری روی پدر خودش می گذارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 474
- اصلاً این دو موضوع فرق می كنند، یعنی پدر عامل وجود پسر است، پسر عامل تغییر وجود پدر است.
استاد: بله، اینها از همدیگر جداست. تأثیر و تأثر اینها از دو ناحیه ی مختلف است، ولی اینها از دو ناحیه ی مختلف كه نمی گویند؛ می گویند ابزار تولید، افكار را پیش می برد و می سازد، افكار هم ابزار تولید را پیش می برد و می سازد. اگر این طور گفتیم، نمی خواهیم بگوییم كه مانعی دارد، ولی دیگر نمی شود برای یكی حق تقدم قائل شد. این را كتابماركس و ماركسیسمهم گفت. علت اینكه یك نوع ابهام پیدا شده این است كه خود ماركس در ابتدا اصلاً به طور مطلق عامل اقتصادی را عامل اول و اصل می دانست و آنها را تابع و فرع و هیچ گونه تأثیری برای عوامل دیگر روی عوامل اقتصادی قائل نبود. ولی بعدها خودش متوجه شد كه این درست نیست. آنوقت آمد حرف خودش را اصلاح كرد. آن جمله ی معروفش در همین جا بوده. می خواست تأثیر روبنا را روی زیربنا بگوید، شاگردها و مریدهایش نمی پذیرفتند، گفت من به اندازه ی شما ماركسیست نیستم، یعنی من به اندازه ی شما برای عوامل اقتصادی نقش اساسی قائل نیستم؛ اگرچه خودش هم در جوانی همان طور قائل بوده. این است كه اینجا اندكی مبهم است.
- تأثیری كه اینها به طور متقابل قائل هستند شاید از همان اصل كلی ناشی بشود (اصل تأثیر متقابل) .
استاد: بله، ولی در تأثیر متقابل پدیده ها، دیگر اولویتی برای هیچ كدام نسبت به دیگری قائل نیستیم.
- بحث دیگری كه دارد این است كه عیناً مثل فسیلها كه ما با شناختن فسیلها ادوار تكامل طبیعی را می توانیم بشناسیم، آنقدر ابزار تولید نقش تعیین كننده در تعیین تحول و تشكل دوره ها دارد كه كافی است ما مشخص كنیم كه در این سال این جامعه ابزار تولیدش چه بوده است تا براساس آن با یك رابطه ی خطی مشخص تعیین كنیم كه نظام تولیدی آن جامعه چه بوده، نظام اقتصادی آن چه بوده، نظام فكری، هنری، سیاسی، مذهبی و حقوقی آن چه بوده است.
استاد: همان مسئله ی شناخت است كه بار دیگر می آورد؛ یعنی كلید و مفتاح شناخت این است نه آن.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 475
اینها اتفاقاً عكسش را باید بگویند و تازه آن هم دلیل چیزی نمی شود. ببینید، این مسئله كه چیزی را با چیزی بشود شناخت، در منطق می گویند كه هم معلول را از طریق علت می شود شناخت و هم علت را از طریق معلول، فرق نمی كند؛ یعنی اینكه ما بتوانیم چیزی را به وسیله ی چیزی بشناسیم، دلیل اولویتی برای آن چیز نمی شود. و حتی در مسئله ی شناخت، دو چیزی كه هیچ كدام علت و معلول نباشند بلكه فقط به دلیل اینكه جزو یك دستگاهی هستند و همه شان معلول یك علت هستند باز می توانند معرف یكدیگر باشند.
حال این مثال را برایتان عرض می كنم. در باب بدن انسان، ما نمی توانیم یك اولویتی قائل باشیم، مثلاً بگوییم استخوانها اولویت دارند، علت اند برای سلسله اعصاب یا برای عضله ها، ماهیچه ها، برای خون و. . . همچنین برای اینها نمی توانیم اولویت قائل باشیم. یا در مورد چشم و گوش نمی توانیم بگوییم چشم علت است برای گوش، یا گوش علت است برای چشم. ولی امروز یك حرفی مطرح است، می گویند آنچنان تناسب و هماهنگی میان تمام اعضای بدن هست كه با شناختن یك عضو از اعضای بدن تمام خصوصیات عضوهای دیگر شناخته می شود. اینچنین مدعی هستند. حتی خود همین شوروی ها الآن مدعی هستند، می گویند اگر یك قطعه استخوان از یك میّت به ما بدهند، ما می توانیم تمام اندامش را مشخص كنیم كه چه بوده. صحبت بوعلی سینا بود، گفتند اگر ذراتی از جمجمه ی بوعلی سینا باقی باشد و به ما بدهند ما تمام اندام بوعلی سینا را می توانیم مشخص كنیم كه چه قیافه ای داشته، حتی مثلاً چشمش چه رنگی داشته است.
این به معنای اولویت نیست. البته این حرف اگر درست باشد- و مانعی هم ندارد كه درست باشد- معنایش این است كه اگر گوش یك كسی را شما بدهید آنها و تجزیه بكنند، با این گوش فرمول وجود این آدم را به دست می آورند. فرض كنید گوش یك كسی را ببُرند، بعد به آن دستگاه بدهند بگویند اندام این آدم گوش بریده را مشخص كن كه او چه اندامی دارد. همین حسابهای كف بین ها گاهی حرفهای عجیب و غریب از آن در می آید، و این بعید هم نیست، به طور دقیق نمی توانم بگویم ولی از نظر مجموع روابط كه مثلاً انسان یك وقتی یك بیماری پیدا كرده باشد و آن در وضع كف دستش تغییری داده باشد كه بعد با مطالعه ی آن بتوان به سرگذشتش پی برد، بعید نیست كه چنین چیزی هم باشد.
غرض این است: این مسئله كه با شناختن یك عضو از اعضای جامعه همه ی جامعه را می شود شناخت، اگر هم فرضاً چنین چیزی باشد تازه دلیل بر اولویت و تقدم و زیربنایی و از این حرفها نمی شود. البته در باب جامعه اساساً خیلی بعید است چون جامعه هرچه باشد یك واحد طبیعی به آن شدت سایر واحدهای طبیعی نیست، یعنی نهادهای جامعه تا حد زیادی از یكدیگر استقلال دارند. ولی اگر هم چنین چیزی باشد اثری نمی بخشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 476
- آن نظر، یك روح ماوراء جامعه را در جامعه اثبات می كند.
استاد: درست است، اگر باشد دلیل همین است كه یك چیز دیگری هست. ولی اینها حرفشان این نیست، نمی گویند شما هر نهادی از نهادهای جامعه را بشناسید همه ی جامعه را می توانید بشناسید، بلكه می گویند هیچ نهادی را نمی توانید بشناسید مگر اینكه اول نهاد اقتصادی جامعه را بشناسید.
- بعد باز یك نوع دیگری از همان ابهام را آورده، نقل قولی از. . . كرده: «اگر وسایل تولید و ایدئولوژی و تأسیسات اجتماعی را كه ارتباط متقابل و غیرقابل انكاری با یكدیگر دارند به طور منفك تصور نماییم دچار اشتباه شده ایم. » یعنی باید این تأثیر و تأثر متقابل اینها را در نظر بگیریم كه اگر این كار را نكنیم مثل یك دور مطرح می كنند چنانكه وقتی این بحث مطرح می شود كه چطور ممكن است اینها در هم تأثیر داشته باشند می گویند تو دیالكتیك را نفهمیده ای، تو تأثیر و تأثر متقابل را نفهمیده ای. به هر حال هرقدر هم اینها بخواهند تأثیر و تأثر را قبول كنند یا در حد مساوی می پذیرند [1]كه در اینجا زیربنا و روبنا معنی ندارد، یا اینكه همان «تك عاملی» وجه مشخص این نظریات است. مقصود مشخص بودن این ابهامی است كه اینها استفاده می كنند كه هرچقدر هم بخواهند كوتاه بیایند، اگر بخواهند به حد مساوی برسند پس دیگر زیربنا و روبنا مطرح نیست.
استاد: ولی آن جمله ای كه الآن خواندید كه از. . . نقل كرده، با جمله های سابق اندكی منافات دارد، یعنی این جمله انعطاف نشان داده؛ چون آنجا می گوید كلید فهم تاریخ شناخت وسائل تولید است، پس می گوید كه این را می شود منفك از آنها شناخت، آنها را نمی شود منفك از این شناخت. ولی این می خواهد بگوید نه، همه را با همدیگر باید شناخت. این با آن فرق می كند.
- . . . برای این امر، بشر یك رشته عملیات توسط ابزارهای خود بر روی طبیعت انجام می دهد و با عمل بر روی طبیعت، طبیعت نیز تغییر می كند و عملیات جدید برای رفع احتیاجات مادی (خوراك، لباس، مسكن) در طبیعتی كه اكنون به وجود آمده است به ابزار كاملتری احتیاج دارد. پس ابزارها تغییر می نمایند و با تغییر ابزار و ایجاد عملیات وسیعتر بر روی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 477
طبیعت وضعیت زندگی عوض می شود، یعنی ابزار تولید نقش مؤثری در تكامل اقتصادی و بالنتیجه در وضعیت اجتماعی ایفا می نماید و زندگی اقتصادی در تحت نفوذ تكامل قوای تولیدی تغییر می كند و این، بیان علت تغییرات روابط بین اشخاصی كه در تولید مؤثر می باشند و بیان علت تغییرات فكری بشر است.

[1] - در حد مساوی هم نمی پذیرند.
استاد: بله، در حد مساوی نمی پذیرند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است