در
کتابخانه
بازدید : 1647905تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Collapse بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نكته ای كه قبلاً گفتیم باز باید گفته شود و فراموش نشود، در فصل «تولید» هم خواهد آمد كه اینها وقتی اصالت را برای اقتصاد و برای ماده و مادیات می دانند، صرفاً به جنبه ی روان شناسی قضیه نظر ندارند. البته یك جنبه ای كه به آن نظر دارند همین است ولی صرفاً این را نمی گویند چون آن به تنهایی نمی تواند به قول اینها تكامل را توجیه كند، زیرا می شود ایده آلیستی. جنبه ی روان شناسی مطلب یك بحثی روی غرایز است و آن این است كه انسان دارای چه غرایز اصیلی هست؟ كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 481
گفتیم میان علما محل بحث است. عده ای از مادیین می گویند آن غریزه ی اصیل در انسان همین نیازهای اقتصادی است، انسان همه چیز را فقط برای نان و آب و لباس و مسكن و همینها می خواهد. این، غریزه ی حاكم بر بشر است و همه چیز دیگر برای توجیه این است. این هم یك جور ماتریالیسم است ولی این نمی تواند تكامل را آن طور كه اینها دلشان می خواهد توجیه كند، چون این غرایز همیشه در انسان بوده حالا هم هست، مگر اینكه بگوییم انسان تكامل جوست كه می شود نظریه ی ایده آلیستی؛ بگوییم اگر معنی مادیت تاریخی این است كه انسان هر خواسته ی دیگرش منبعث از خواسته های مادی از جنبه ی روان شناسی است، در این صورت انسان را تفسیر مادی كرده اید، ولی تكامل را دیگر نمی توانید توجیه كنید كه چرا تكامل پیدا می شود؟ غرایز كه تكامل پیدا نمی كند و به حال اول خودش باقی است. آنوقت بگوییم كه تكامل ناشی از این است كه انسان خودش دائم می خواهد رو به پیش باشد؟ آنها می گویند اصالت برای ذهن انسان قائل شدید. آنوقت معنایش این است: ذهن انسان و فكر انسان است كه تاریخ را به جلو می برد ولو اینكه ریشه و محور فكر انسان هم منافع مادی باشد. همین را نمی پذیرند. اقتصادیون زمانی این حرف را می زدند، ولی اینها قبول ندارند. اینها ضمن اینكه انسان را از جنبه ی روان شناسی مادی می دانند، زیربنا را یك نهاد اجتماعی می دانند نه یك غریزه ی روانی. مانند دیگران جامعه را مركب از نهادها و بنیادهای مختلف می دانند:

جامعه بنیاد فرهنگی دارد، بنیاد قضایی دارد، بنیاد آموزشی و پرورشی دارد، بنیاد اقتصادی دارد، بنیاد مذهبی دارد. درباره ی جامعه به عنوان یك تشكیلات و یك سازمان، می گویند جامعه است كه متكامل است نه فرد. موتور تكامل جامعه نهاد اقتصادی آن است، فرد به عنوان تابعی از جامعه متحول و متكامل است. آنوقت اینها چون موتور تكامل را ابزار تولید می دانند، همین جاست كه گیر می كنند.
پس علت اینكه اینها اینقدر فرار می كنند از اینكه تكیه شان بیشتر روی غرایز مادی انسان باشد با اینكه این خودش یك فكر مادی است، [همین است. ] قبلاً گفت:
علمای نیمه ماتریالیستی نیز پیدا شده اند و بیاناتی راجع به عامل تعیین كننده ی تاریخ تكامل انسان بیان كرده اند. از آن جمله ماتریالیستهای اقتصادی بودند كه می گفتند عامل اقتصادی كه در زندگی اجتماعی انسان نقش حاكم و مسلط دارد خود تابعی از طبیعتِ بشری بخصوص شعور و ادراك و معلومات او می باشد.
مقصود از طبیعت بشری، طبیعت مادی بشری است، چون آنها ماتریالیست بودند. ولی اگر این را بخواهند بگویند، آن موتور تكامل را بر طبیعت بشری گذاشته اند؛ با اینكه آنها نه به خدا معتقدند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 482
و نه به روح. ولی همین قدر كه موتور تكامل را در وجود انسان قائل شدند، از نظر آنها یك نوع تقدم ذهن بر عین است، در نتیجه می گویند ما این را قبول نداریم، ما باید بگوییم آن ابزارهای مادی است كه انسان را جلو می برد. همین جاست كه دمشان به تله می افتد، كه ابزارهای مادی آیا مانند یك شی ء طبیعی رشد می كنند؟ نه. پس ابزار مادی چرا رشد می كند؟ می گویید نیاز. خوب نیاز مرحله ی اول و مرحله ی دوم كه فرق نمی كند. حیوان هم مثل انسان است. چرا حیوان با طبیعت مواجه می شود می خواهد آن را تغییر دهد، تغییر هم می دهد؛ انسان هم با طبیعت مواجه می شود می خواهد آن را تغییر دهد تغییر می دهد، ولی حیوان شكل تغییر دادنش طبیعت را، از روز اول تا روز آخر همیشه یكی است، بعد از چند هزار سال هم همان عملی را انجام می دهد كه سابق انجام می داده، زنبور عسلِ امروز با پنج هزار سال پیش یك ذره هم فرق نكرده، ولی انسان روز به روز فرق می كند. اینجاست كه نمی توانند این مطلب را توضیح بدهند و توجیه كنند.
پس به هر حال این نظریه ی تكامل تاریخی اینها، یك پایه ی بسیار اساسی اش از نظر اینها پایه ی اصالت اجتماع و فرعیت فرد است، یعنی برای فرد حتی از جنبه ی مادی هم اصالتی قائل نیستند.

جامعه به عنوان یك واحدِ واقعیت دارِ موجود كه دارای نظامهای مختلف و نهادهای مختلف- به قول اینها- در درون خودش هست و از جهازات مختلف تشكیل شده است، یك جهاز اجتماعی، یك نهاد اجتماعی كه همان نهاد اقتصادی باشد، او خود به خود كه متكامل می شود جامعه را متكامل می كند. ولی در عین حال نظریه ی نیمه ماتریالیستها را قبول دارند كه انسان از جنبه ی روان شناسی جز منافع مادی چیز دیگری را نمی خواهد.
- یك مثالی می توانند بزنند: اگر ما یك دانه ی گندم را لای كتاب بگذاریم رشد نمی كند اما اگر در زمین بكاریم رشد می كند، یعنی یك فرقی بین كتاب و زمین قائلیم ولی در عین حال نمی توانیم بگوییم این زمین بود كه به این صورت درآمد و بوته ای شد. خود این دانه ی گندم یك خصوصیاتی داشته كه در این شرایط رشد كرده است. لذا وقتی به دست میمون یا مرغ می افتد رشد نمی كند ولی وقتی به دست انسان می افتد، چون یك خصوصیاتی برای انسان قائل شدیم رشد می كند.
استاد: حرف ما همان خصوصیات است. می خواهیم ببینیم آن كه منشأ تكامل و به تعبیر گذشته موتور تكامل است همین خصوصیاتی است كه شما می گویید در انسان است یا نه؟ مثال خوبی ذكر می كنید. قبول است، می گوییم اگر ما یك ذره ریگ را زیر خاك بكنیم، كود هم بدهیم، نور هم به آن برسانیم، آب هم به آن بدهیم، حرارت هم به آن بدهیم، رشد نمی كند ولی گندم رشد می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 483
گندم را هم به قول شما اگر لای كتاب بگذاریم رشد نمی كند ولی اگر زیر زمین باشد رشد می كند.

اما از اینها چه نتیجه ای می گیریم؟ نتیجه می گیریم كه استعداد رشد در گندم است یا در زمین؟ می گوییم استعداد رشد در گندم است ولی زمین به منزله ی شرایط رشد آن گندم است، یعنی آن كه در جوهر خودش میل به تكامل و استعداد پیشرفت هست زمین نیست، گندم است.
- آنها فقط به تقدم ابزار قائل اند.
استاد: می دانم، می گویند ابزار چون تكامل پیدا می كند انسان تكامل پیدا می كند. ما می گوییم این جور نیست، آن كه جوهر و استعداد تكامل و استعداد در آن هست، آن كه به منزله ی دانه ی گندم است كه اگر در شرایط مناسب قرار بگیرد شروع می كند به توسعه دادن خود، انسان است نه ابزار تولید.

انسان كه رشد كرد اینها همه را رشد می دهد؛ انسان رشد می كند و اینها را رشد می دهد و در واقع انسان مرتب زمینه و شرایط رشد خودش را بیشتر فراهم می كند. مثل اینكه انسان ابتدا در محیط یك بیابان قفر است با یك زندگی، ولی بعد همین انسان می آید اینجا چاه می كَند، درختكاری می كند، كارهای دیگر می كند و محیط را مناسب خودش می كند، اما این انسان است كه محیط را مناسب خودش می كند.
- اینها به این صورت قائل نیستند، می خواهند بگویند اگر شرایط تربیت در آن چیزی كه استعداد تربیت و تكامل دارد فرق بكند نوع بهره وری و باروری آن فرق می كند.
استاد: اینها را همه ی مردم می گویند. این مسئله كه «ابزار تولید زیربناست» غیر از آن چیزی است كه شما دارید می گویید، مسئله ی زیربنا بودن است.
- یعنی نحوه ی تفكر ما متأثر از آن است.
استاد: صِرف متأثر بودن نیست، اصلاً یك تابعی از اوست، او بایستد این می ایستد، او حركت كند این حركت می كند، اگر او رنگش قرمز باشد این رنگش قرمز است، او رنگش سبز باشد این سبز است، سفید باشد سفید است؛ این فقط انعكاسی است از او. شما اگر آینه ای را در مقابل یك انسان داشته باشید، دو تا صورت می بینید مثل یكدیگر، ولی این دو تا صورتِ مثل یكدیگر، این حركت كند آن حركت نمی كند ولی آن حركت كند این حركت می كند، یعنی یكی اصل است یكی فرع.

رسیدیم به اول بحث تولید.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 484
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 485
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 486
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است