در
کتابخانه
بازدید : 1647935تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Collapse تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بله، آن وقت این [امر] تابع یك اصل عامتری هست و آن این است كه انسان از نظر فكر و از نظر آرمان هر دو، یك وضع مطلق ندارد یعنی نمی شود انسان را مجرد از محیط طبیعی و بالخصوص
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 498
محیط اجتماعی- و در محیط اجتماعی هم بالخصوص شرایط اقتصادی- در نظر گرفت و بعد گفت انسان اینچنین فكر می كند، اینچنین آرمان دارد. از نظر اینها انسانِ مجزا شده از محیط، چه محیط طبیعی چه محیط اجتماعی، وجود ندارد؛ آنچه وجود دارد انسان واقع شده ی در محیط است و انسان آنچنان فكر می كند كه شرایط محیط به او اجازه بدهد و در واقع [مصداق ] همان [شعر است: ] «در پس آینه طوطی صفتم داشته اند» منتها او می گوید: «آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم» آن می گوید: آنچه استادِ محیط گفت بگو می گویم، محیط طبیعی یا محیط اجتماعی. این قهراً هرگونه پایگاه مستقل و آزاد فكری و آرمانی را از بشر می گیرد. ما كه قائل به اصالت عقل و اندیشه ایم، برای انسان پایگاه مستقل فكری قائل هستیم یعنی انسان یك مقامی دارد كه در آن مقام می تواند خود را از همه ی شرایط آزاد كند و بعد مستقل و محیط و حاكم بر شرایط فكر كند. اما اینها چنین مقامی و چنین اصالتی را برای انسان قائل نیستند. اگر یادتان باشد در یكی از جلسات، مسئله ی منطق را طرح كردیم، گفتیم این سخن كه ذهن انسان را به آئینه تشبیه می كنند یك تشبیه خوبی است، از قدیم همه تشبیه كرده اند، میرسید شریف هم در اول كتابكبریمی گوید: «بدان كه آدمی را قوّتی است درّاكه، در وی منتقش می گردد صور اشیاء چنانكه در آئینه. » از این جهت وجه شبه، وجه شبه درستی است. واقعاً گویی انسان با این نیروهای ادراكی و این روزنه های حسی كه دارد درست مثل یك آئینه ای است كه هرچه در بیرون هست همان را منعكس می كند. و حتی یك وجه شبه دیگر هم در كار هست و آن این است كه خصوصیات درونی آینه در خصوصیت عكس تأثیر می گذارد؛ یعنی اگر آینه رنگی باشد، آن صورتی هم كه در آن منعكس می شود همان رنگ را به خودش می گیرد. از این جهت آینه مثل عینك است كه اگر انسان عینك سیاه بزند اشیاء را سیاه می بیند. تا یك حدی ذهن انسان هم همین طور است یعنی اگر تحت تأثیر حالات و اوضاع مختلف قرار بگیرد جهان را آنچنان می بیند كه خودش هست. آدم بد همه چیز را بد می بیند، آدم خوب همه چیز را خوب می بیند. مولوی می گوید:

گر تو باشی تنگدل از ملحمه
تنگ بینی جوّ دنیا را همه
چونكه برگردی و برگردد سرت
جمله را گردنده بیند منظرت
آدمی دور خودش كه می چرخد سرش به اصطلاح ما به چرخ می آید، بعد دنیا را می بیند دارد می چرخد، در صورتی كه دنیا نمی چرخد مغز او دوران پیدا كرده. تا این مقدارها حرف درستی است ولی یك مسئله هست كه تفاوتهای فوق العاده حساس عالی میان آینه و ذهن وجود دارد. یك تفاوت كه خیلی عمیق و قابل توجه است و به آن هم خیلی توجه شده این است كه آینه فقط بیرون را در خود منعكس می كند، خودیاب نیست. ولی انسان، هم بیرون را می یابد هم خود را. اگر آینه ای را بخواهید كه خودش را نشان بدهد باید یك آینه ی دیگر را در مقابلش قرار بدهید ولی خود یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 499
آینه خودش را در خودش نشان نمی دهد. این، مسئله ی خیلی عالی مهمی هم هست، مسئله ی علم حضوری كه فوق العاده لطیف است، ولی الآن محل بحث ما نیست.
تفاوت دیگر این است كه آینه اگر خطا بكند خودش خطایاب خودش نیست، نمی تواند خطای خودش را تصحیح كند، یعنی اگر آینه یك رنگ سفید را سبز نشان بدهد قدرت اینكه حاكم بر خطای خودش باشد و خطای خودش را كشف كند در آن نیست و یكی از معجزات ذهن انسان مسئله ی منطق است. منطق یعنی چه؟ یعنی با یك سلسله معیارهایی كه دارد، مقیاس صحیح و خطا را به دست می گیرد، هر منطقی، منطق دیالكتیك هم معنایش همین است. اصلاً منطق یعنی بعد از آنكه توجه شده است به اینكه ذهن انسان مانند آینه قابل خطاكردن است، انسان در این مقام برآمده كه آیا معیاری هست كه ذهن خطاهای خودش را با آن معیارها تصحیح كند یا نه؟ و چنین معیارهایی ذهن دارد. حال آن معیارها چه وضعی دارد؟ آیا آن معیارها هم خودشان مانند همان معانی اولیه باز می توانند تحت تأثیر ذهن باشند و همان خطاها را داشته باشند، و باز وضع خاص اثر می گذارد؟ مهم و جالب همین است: انسان كه با یك سلسله معیارها خطاهای خودش را تصحیح می كند، آیا خود آن معیارها هم مانند همان ادراكات اوّلی آسیب پذیرند یا نه؟ اگر خود معیارها هم مانند همان مسائل اولیه آسیب پذیر باشند نقشی نمی توانند داشته باشند و اگر آن معیارها آسیب پذیر نباشند پس ما برای انسان یك مقام مستقل از شرایط محیط قائل هستیم، همه ی شرایط عینی و ذهنی. پس این اصل كه اندیشه صد درصد تحت تأثیر شرایط عینی وذهنی خودش است و فقط منعكس كننده ی وضع موجود خودش و شرایط عینی و ذهنی است و جز این چیزی ندارد، باطل است.
عجیب این است كه اینها از یك طرف قائل می شوند به اینكه فكر خصلت مادی دارد. در امور مادی تغییر هیچ مانعی ندارد چون در امر مادی هیچ اطلاقی وجود ندارد. یك امر مادی هیچ مانعی ندارد كه در شرایط مختلف وضع متغیری داشته باشد. مثلاً یك طلا ممكن است در این شرایط طلا باشد، اگر شرایطش را عوض كنیم وضعش بكلی تغییر كند. اینها چون درباره ی فكر هم مادی فكر می كنند، از یك طرف این حرف را می گویند (این حرف را شكاكان قدیم هم گفته اند ولی به لوازمش هم ملتزم شده اند؛ گفته اند چون اینچنین هست پس به فكر بشر اعتماد نیست، علم اصلاً چرند است، در همه چیز باید شك كرد، علم و جهل متساوی است) و از طرف دیگر به اصالت علم قائل می شوند و حال آنكه اصالت علم با نفی اصالت بشر امكان ندارد. اصالت بشر را نفی می كنند ولی برای علم اصالت قائل می شوند!
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 500
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است