در
کتابخانه
بازدید : 1647864تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Collapse تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- اگر واقعیت را بخواهیم در نظر بگیریم باید علم را از راه علم نماها و از تحقیقات به ظاهر علمی جدا كنیم چون همین الآن عین همین عمل را خود ماركسیستها انجام می دهند. مثلاً تحقیقاتی كه اینها درباره ی علم روان شناسی یا درباره ی تكامل و تاریخ می كنند اهدافش مشخص است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 507
استاد: نه، آن یك كار تبلیغاتی است. اصطلاح شیرینی را شخصی به كار می برد، علم ادبی را می گفت علوم چرك تاب، كه هر رنگی انسان به آن بزند تحمل می كند. بعضی پارچه ها چرك تاب نیستند، یك لكه كوچكی كه رویش باشد پیداست. علوم دقیقه چرك تاب نیستند. اگر انسان بخواهد چیزی غیر از آنچه كه منطق اقتضا می كند به آن اضافه كند مثل پارچه ی سفیدی كه یك ذره لكه رویش پیدا شود خودش را نشان می دهد. ولی یك علومی هست كه روشنی آنها را ندارد، به یك پارچه ی مشكی می ماند كه انسان دوسال می پوشد، یقه اش آنقدر چرك می گیرد كه اگر بخواهند بشویند یك تشت را كثیف می كند، اما نشان نمی دهد كه چرك شده. حال تاریخ را یك كسی مطابق میل خودش تفسیر می كند (اینها شیادی است) ، كیست كه بعد برود و شواهد دیگری را از این طرف پیدا كند؟ می گویند فلان حادثه ی تاریخی كه واقع شد به این علت بود. مردم هم اینها را می خوانند.

حال یك كسی باید برود تاریخ را زیر و رو كند شواهد دیگر بیاورد و بگوید اینها دروغ و شیادی است. علم دو گونه نیست. علم یك گونه است. گاهی اینها علم نیست. همین طور یك فرضیاتی در یك زمینه هایی می دهند و می روند، بدون دلیل. خود حرفهای اینها در همین جا، وقتی انسان خوب دقت كند می بیند همه ی اینها فرضیه است و بدون یك دلیل حسابی. وقتی انسانعرفان و اصول مادیدكتر ارانی را می خواند می بیند از اول تا آخرش دنیا را مطابق میل خودش شرح و تفسیر كرده است. هرجور دل خودش خواسته همان را گفته است. مثل اینهایی كه می خواهند حافظ یا خیام را مطابق میل خودشان تفسیر كنند. انسان بخواهد مطابق میل خودش تفسیر كند خیلی ساده است. یك جمله را در نظر می گیرد، بعد دنبال همان جمله را می گیرد و می رود، این جمله را هم از كل خودش جدا می كند، بعد هرطور خودش خواست اظهارنظر می كند.
می گویند صادق هدایت راجع به خیام كتابی نوشته است. گویا نظامی عروضی یك جمله ی مبهمی درباره ی خیام گفته است. كتابی كه نظامی عروضی در تاریخ دارد از نظر ادبی معتبر است ولی از نظر تاریخی كتاب بی اعتباری است. همین امروزیها معتقد به بی اعتبار بودنش هستند. راجع به حج رفتن خیام یك جمله ای آنهم دو پهلو نوشته كه آن جمله ی دو پهلو می رساند كه خیام در زمان خودش مورد حمله و تكفیر قرار گرفت و رفت مكه و برگشت و بعد از آنكه آمد دیگر زبان بست.

از این كلمه فهمیده می شود كه حج خیام از روی صمیمیت و عقیده نبوده و به خاطر ترس مردم بوده است. همین یك جمله ای كه یك مورخ گفته، انگار تمام آنچه درباره ی خیام گفته اند همین یك جمله بوده است. آن وقت ببینید چه خیامی اینجا درست می شود! در صورتی كه اگر انسان باید به تاریخ مراجعه كند، باید همه ی آنچه را كه تاریخ درباره ی خیام گفته است ببیند. دهها جمله ی دیگر در تاریخ وجود دارد همه بر ضد این جمله، دیگر كسی به آن كار ندارد. همان جمله را می آورد، تا آخرش هم بحث می كند، هر جور هم كه دل خودش بخواهد قضیه را تفسیر می كند. آنها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 508
این جورند.
- بعد از آن بحثی كه در مورد طبقات داشت و اینكه این افكار و ایدئولوژی و جهان بینی همه از همان روابط تولیدی طبقاتی جامعه ناشی می شود، جمله ای نقل كرده است: «اگر از اول تاریخ بشر دقت شود ایدئولوژی عبارت بوده است از عقاید راجع به حیوانات وحشی و چشم زخم آنها در دوره ای كه شكار حیوانات وحشی وسیله ی عمده ی تولید بوده، و بعداً عقاید موهوم راجع به زمین و فلاحت مثل تعلیمات زردشت در دوره ی كشاورزی بدوی، و بالاخره عقاید بدیهی و مسلّم تفوق اربابهای فئودال بر سروها كه از بدیهیات اولیه به شمار می رفت. » اینجا یك نكته ی دقیقی به نظر می آید و آن نكته این است كه یك موقع هست- مثل بحثی كه قبلاً داشتیم- می خواهیم عقاید و افكار را تعلیل مادی بكنیم، یعنی برای افكار ریشه های مادی در جهان ماده پیدا كنیم، مثلاً انگیزه ی اقتصادی، این طور می خواهیم تعلیل كنیم. و یك موقع هست می خواهیم تعلیل طبقاتی بكنیم یعنی روابط حقوقی، فكری، جهان بینی و غیره را به روابط تولیدی برگردانیم كه روابط تولیدی بالا گفت كه دو طبقه ی مجزا هستند با خواستهای متفاوت، و منطبق با این خواستها آرمان و ایدئولوژی پیدا می كنند. حال اگر این طور است اینها را چگونه می شود تعلیل طبقاتی كرد؟ مسائل مربوط به چشم زخم، زمین و فلاحت، تفوق اربابهای فئودال بر سروها. دوتای اول شاید جوابش مشكلتر باشد. تعلیل طبقاتی ایجاد این عقیده چیست؟ ایجاد این عقیده به چه عامل طبقاتی برمی گردد؟
استاد: آن را به شما جواب می دهند، برای اینكه آن دوره دوره ی اشتراك است، طبقه متعلق به بعد است. آن دوره هنوز دوره ی اشتراك اولیه است و چون مالكیت به وجود نیامده طبقات وجود ندارد.

ولی به هرحال ریشه ی اقتصادی دارد. درباره ی زمین و فلاحت، او مقصودش این است كه مثلاً زردشت تعلق دارد به اوایل دوره ای كه بشر از شكار به كشاورزی رسید و از زمین استفاده می برده و ثروت اضافی به وجود می آورده است. آن وقت ما می بینیم در تعلیمات زردشت خیلی به مقدس بودن زمین و مقدس بودن گاو توجه شده است. گاو در تعلیمات زردشت خیلی مقدس است. می دانید كه حتی به ادرار گاو تبرك می جستند، گاو نر بالخصوص، برای اینكه گاو نر وسیله ی كشاورزی بوده است. چون وسیله ی كشاورزی بوده یك عقیده ی دینی متناسب با همین وضع اقتصادی به وجود آمده است. یا می بینیم عوامل طبیعت به خیر و شر تقسیم می شده؛ ابر و باران و زمینهای كشاورزی همه مقدس اند و مخلوق سپنت منئو، و اما زمینهای قفر لایُزرع و دشتهای قفری كه به هیچ درد زندگی نمی خورد مخلوق اهریمن (انگره منئو) هستند و اساساً نباید اینها وجود داشته باشند. پس ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 509
می بینیم براساس این وسیله ی تولید كه در آن وقت زمین بوده یك سلسله عقاید مذهبی پیدا شده است. این عقاید مذهبی درباره ی تقدس قسمتهایی از زمین و نامقدس بودن قسمتهای دیگر، نمایانگر وضع اجتماعی آن مردم است.
- این درست است در موقعی كه ما بخواهیم افكار را با عوامل مادی محیط تعلیل بكنیم اما صحبت تعلیل طبقاتی است.
استاد: شاید در اینجا به جنبه ی طبقاتی تعلیمات زردشت توجه نداشته باشد. شما این را باید پیدا كنید كه در تعلیمات زردشت جنبه های طبقاتی وجود دارد. البته اینجا اسم نبرده ولی اتفاقاً همین جور هست یعنی در تعلیمات زردشت بالخصوص [این جنبه وجود دارد. ] اصلاً چیزی كه از نظر استنباط مثلاً فلسفی- قطع نظر از جنبه های تاریخی و متون مذهبی- پیغمبری زردشت را اندكی مورد شك قرار می دهد همین مسئله است كه زردشت در میان كسانی كه مدعی پیغمبری بوده اند یگانه كسی است كه به طبقه ی اشراف و اعیان گرایش داشته است. مثلاً آن قداستی كه برای پادشاه در متن دین زردشت هست در هیچ دین دیگری وجود ندارد، بلكه در ادیان دیگر بیشتر درگیری است میان آن پیغمبر و حاكم زمان خودش، ولی در [دین ] زردشت تقدیس و قداست است. الآن هم برای زردشتیها این مسائل جزء تعلیمات و مقدسات دینشان است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است